معرفی سر تیترهای شناخت اجتماعی

مقدمه:

اگر دو ببر در جنگل به هم برخورد کنند با هم درگیر می شوند به دلیل این که ببرها موجودات اجتماعی نیستند ولی در واقع گوریل ها سگها یا میمون ها موجودات اجتماعی هستند بنابراین اگر دو انسان بدون این که همدیگر را بشناسند در جنگل باهم برخورد کنند با هم مبارزه نمی کنند برعکس باهم ارتباط برقرار می کنند. در نتیجه یک میل در بین انسانها وجود دارد به اجتماعی شدن، انسان ها متوجه شدند که اگر به صورت دسته جمعی باهم زندگی کنند یا به شکاربروند امکان بقا افزایش پیدا می کند. در ابتدا این تصور وجود داشت که انگار انسان ها طراحی شده اند برای این که به صورت اجتماعی باشند حتی اگر دوست نداشته باشند و اگر کسی این تمایل به اجتماعی بودن را نداشته باشد غیر نرمال محسوب می شود در واقع اجتماعی بودن را یک غریزه در انسان ها می دانستند. امروزه این عقیده کمی معتدل تر شده است. شناخت اجتماعی بر اساس تئوری های روان شناسی اجتماعی شکل گرفته اما با پارادایم های روان شناسی شناختی هم رابطه دارد.

تمرکز شناخت اجتماعی روی چه مواردی است؟

۱. قبل از این که ما اجتماع را بشناسیم باید خودمان را بشناسیم.

۲. فرهنگ: فرهنگ چیزی است که بین ما نسل به نسل منتقل شده. حتی از زمان جنینی ما تحت تأثیر فرهنگ هستیم. مثلا تغذیه یک مادر باردار در فرهنگ های مختلف متفاوت است

۳.perception of others: ینی ما به محض ورود در ارتباط با فرد دیگری به همه ی محرکهایی که در محیط اجتماعی است واکنش نشان می دهیم. مهم ترین سرنخها مثلا چهره، صحبت هایی که می شود، کلامی که ردوبدل می شود… البته چهره اهمیت خاص دارد در میان محرک های دیگر چون در چهره هیجانات قابل مشاهده هستند؛ بنابراین نوع محرکهایی که دنبالش هستیم محرکهای اجتماعی است؛ و یکی از علت هایی که موجب شده این رشته پرطرفدار باشد این است که روابط اجتماعی برای همه ما مهم است و پیچیدگی های زیادی دارد.

۴.First impretion: در نگاه اول یک قضاوت اولیه در یک دهم ثانیه در مورد افراد داریم که به طور مثال میگوییم که این فرد انسان خوبی است مهربان است یا قابل اعتماد نیست یا هست و… نکته جالب این است که اگر بعد از مدتی از آشنایی متوجه شویم که این فرد آن طور که ما فکر می کردیم نیست اما باز هم به آن برداشت اولیه بیشترمعتقد هستیم.

۵.Facial expression: همه ی ما در فرهنگ های مختلف می توانیم بدون این که افراد را بشناسیم هیجانات را در حالت چهره تشخیص بدهیم مثل ناراحتی، خوشحالی، ترس، عصبانیت، انزجار، تعجب. بعضی از فرهنگ ها تشخیص سخت تر است مثل فرهنگ خودمان ما با یک چشم و ابرو چیزهای زیادی را منتقل می کنیم.

۶ ارتباط چشمی: ما به چه میزان در ارتباط با دیگران به چشم آنها نگاه می کنیم که البته بازهم فرهنگ در این موضوع دخیل است، مثلا این میزان در فرهنگ غرب بیشتر و در فرهنگ شرق کمتر است.

۷.attractivenss چقدر دیگران برای ما جذاب هستند؟ در فرهنگ های مختلف بررسی شده و نتیجه این بوده که در خانم ها چشم درشت، دماغ کوچک، گونه برجسته، ابروهای کشیده، شانه کوچک و لبخند بزرگ و در آقایان چشم درشت، چانه کوچک، لبخند بزرگ. دلیل این می تواند فرضی باشد که تصور می کنیم هر چیزی که زیباست خوب هم هست.

۸.body posture: یعنی این که ما به چه صورت می ایستیم، بدنمان به چه سمتی باشد و یا جهت سر ما به چه سمتی باشد. مثلا اگر به کسی علاقه داریم هنگام ایستادن بدن ما به سمت او متمایل می شود.

۹.simpliy fying our worids: یعنی این که ما چگونه تمامی اطلاعات بیرون را پردازش می کنیم؟ یکی از روش هایش این است که ما از میان بر استفاده می کنیم. ما معمولا با یک نگاه دسته بندی می کنیم که برای این کار از اسکیما استفاده می کنیم. اسکیما ها یک سری الگوی ذهنی هستند که به رویدادها معنی میدهند مثلا ما به خود، به افراد یا به اشيا معنی می دهیم.