روانکاوی

روان کاوی و تاریخ نویسی (قسمت دوم)

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
  • فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • ارائه مطالب علمی و روان شناسی
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان

موشها همان گونه که در تاریخ علمی و سیاسی نقشی به سزا ایفا می کنند، در تاریخ روان کاوی نیز حضور دارند. اسلاووی ژیژک از یکی از سمینارهای ژاک-آلن میلر نقل قول می آورد درباره ی آزمایشی علمی با موشها: موش را در هزارتو یا مازی می اندازند و تکه ای پنیر را در آن جاسازی می کنند و موش راهش را به آن می جوید. حال، پنیر را در جای سابق بین دو شیشه می گذارند که موش بتواند ببیندش اما نتواند به آن دست یابد. و تکه ای دیگر را در جایی دیگر، همان نزدیک، قرار میدهند. موش به طرف جای سابق میرود و پنیر را می بیند، اما بعد از یکی دو بار تصادم با شیشه، از آن دست می کشد و متوجه تکه پنیر دیگر می شود و سراغش می رود. حال، با لیزر روی مغز موش تغییراتی ایجاد می کنند، نظیر جراحی لوبو کتومی در انسان

حال، آزمایش با این موش مریض شده تکرار می شود و این بار، موش مدام سرش را به دیوارهای شیشه ای می کوبد و دست برنمی دارد: موش مثل سوژهی میلی می شود که بر سر آن مصالحه نمی کند. او همان ابژهی محبوبش را می خواهد نه جانشین هایش را. آیا می توان گفت این آزمایش می گوید که «انسان حیوان بیمار است»؟ یا شاید بتوان گفت: «انسان حیوان میل ورز است»؛ چرا که بیماری، خواه ناخواه، ضرورت درمان را پیش می کشد: نوعی پروژه ی فاشیستی تولید انسان نو»: خرافه پرستی مجهز به تکنولوژی: ژنتیک در خدمت اسطوره ی خاک و خون. و روان کاوی هر چه باشد، خادم هیچ شکلی از فاشیسم نخواهد بود.

 حتی موش های روان کاوی نیز با شوونیسم کنار نمی آیند: موش-مرد، با نام واقعی ارنست لانگر، که یکی از مشهورترین مراجعان فروید بود، در جبهه های جنگ جهانی اول از پای درآمد. شاید بتوان گفت گزارشی که فروید از روان کاوی موش مرد میدهد، بهترین نمایش پرونده در روان کاوی باشد؛ به قول لاكان، تقریبا هر چیز را که از وسواس میدانیم، مدیون این پرونده ی فروید هستیم. در عمل نیز، خود فروید در همین مورد است که عملا در مقام روان کار به مراجعش گوش می کند: نه در پی حل مشکلات عملی مراجعش برمی آید، نه می توان گفت چندان س ودای آشنا کردن وی با روان کاوی و بصیرت های فرویدی را دارد؛ به ندرت حرفش را قطع می کند و اجازه می دهد موش مرد هزار توی روایی خویش را بسازد: هزارتوی پروژهی اپتیکال ارنست لانگر که در واقع، سفری محال است برای پرداخت بدهی؛ و چون سفری محال است، پروژه ای است برای ترساندن پول به صاحب اصلی آن و در نتیجه، ادا نکردن دین و بدهی.

 گفته می شود فروید عمدتا با مراجعان زن همدلی چندانی نداشت، صبر و حوصله اش را زود از کف میداد و در برخورد با آنان، چاشنی خشونتی همراه می ساخت. و البته نباید از خاطر برد که یکی از وجوه مشخصه ی موش مرد خشم بود: خشم از پدری که از زمان کودکی این مرد، مانع کنجکاوی جنسی اش بود؛ خشم از بانوی فقیری که عشقش را پاسخ نمی داد؛ خشم از ستوانی که بی رحم است و خشم از خود فروید که به پندار این مراجع، می خواست دختر زشتش را به او قالب کند: خشمی که حتا در نام خانوادگی اش نیز حضور خود را اعلام می کرد. و شاید یکی از دلایل ناخرسندی فروید از گزارش عالی اش، این باشد که به خاطر راز پوشی و احترام به حریم زندگی خصوصی لانگر، برخی از بصیرت هایش را نتوانسته بسط و تفصیل دهد.

 از طرف دیگر، فروید به زنجیره (قطار) اندیشه های موش مرد میدان داده است مسیر چندگانه ی خود را طی کند. این اشاره خالی از جذابیت نیست که سفر محال پروژهی اپتیکال موش مرد با قطار صورت می گیرد که خود یکی از وسواس های فکری فروید بوده است: فروید به قطار علاقه ای خاص داشت و بسیاری از بصیرتهایش را در پیوند با قطار بسط داده است: «فراموشی نام های خاص» در آسیب شناسی روانشناختی زندگی روزمره؛ مفهوم غير خانگی یا -unheim lich که با خاطرهی ملاقات آزارنده اش با خویش، در کوپه ی قطار آغاز میشود (فروید هنگام بازگشت به کوپه اش، می بیند مردی شبیه خودش کوپه ی اختصاصی اش را اشغال کرده است؛ هر چند لحظه ای بعد متوجه میشود، مرد اشغالگر صرفا تصویر خود وی بر شیشه ی کوپه اش بوده است)؛ تفسیر رویای «تکنگاری گیاه شناختی» در تفسیر رویا (یکی از تداعیهای مؤثر، وقتی است که در ایستگاه قطار، فروید بطری یی به پدرش می دهد تا در آن ادرار کند، پدری که تازه از یک جراحی روی چشم هایش مرخص شده است) و …

از همین جا، می شود نوعی انتقال متقابل را در کار دید: فروید در موش مرد خودش را می دیده است که از شبح پدری در رنج است که در کودکی این قضاوت او در مورد خودش را ش نیده که «یا قاتل می شود یا انسانی بزرگ»؛ نظير همان قضاوتی که فروید از پدرش در یادش مانده بود: «این پسر هیچ وقت چیزی نمی شود». و موش مرد هم از این ش کایت داشت که قادر به انجام کاری، از جمله به پایان رساندن تحصیلات دانشگاهی اش، نیست.

 اما چه رویدادی موش مرد را به این نت برای تیجه رساند که روانکاوی شود؟ موش مرد دو رویداد را نقل می کند: یکی، شنیدن حکایتی از ستوان بی رحم در مورد شکنجه ای در چین که در طول آن، موشهایی وارد مقعد قربانی می شوند؛ و دیگری، ماجرای بدهی اش به دلیل سفارش عینکی جدید. در مورد این که کدام تعیین کننده بوده است، بحث های زیادی شده است: مثلا شارل ملمن دومی را اصل میداند و معتقد است ماجرای اولی دامی بوده اسفروید: لیکن نمی توان این نکته را فراموش کرد که فروید با توجه به همین رویداد اول است

که مکانیسم های دفاعی موش مرد را تحلیل می کند. از طرف دیگر، ستوان بی رحم نقش همان پدر وقیح، پدر ژوئیسانس را دارد که ملاقات با او، پارادایم فعال ساختن بحران در سوژهی وسواسی است، دلیلی که وسواسی را به روان کاوی می کشاند.

 از طرف دیگر، به گفته ی خود ملمن، موش بازنماینده ی کسی جز ارنست لانگر نیست، کسی که با شلوغ کردن و انباشتن فضا، در پی فاصله انداختن میان خود و ابژه  است و این امید را نیز می پروراند که مرگ در این شلوغی رد او را گم کند.

موش مرد نیز با انباشتن داستانش از جزئیات بی پایان، می خواسته که فروید را از پی بردن به نکته ی اصلی بازدارد و او را گم شده در کلافی «مقعدی» سردرگم سازد. او نمی خواسته بدهی اش را پرداخت کند بدهی یی که یادآور گناه پدر و بدهی میان نسلی است: موش مرد نیز مانند هملت، منتظر فرمان پدر مرده است، پدری که همچنان منتظر تقهی او بر در است تا نشانش دهد همچنان مشغول کار است، مشغول کاری نکردن.

حالا سؤال این است:

فروید توانست به موش مرد کمک کند تا از مقعد خانه ی پدری امادری خارج شود؟

 

منبع
ravanboneh
نمایش بیشتر

ریحانه نصر اصفهانی

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: