کارکرد مغز

معمای دوپاره مغزی چیست؟

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
  • فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • ارائه مطالب علمی و روان شناسی
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان

وقتی مغز یک نفر به دو قسمت تقسیم می شود آیا در واقع او به دو شخصيت مجزا تبدیل می شود؟

مغز پیچیده ترین ماشین در جهان بوده که شامل دو نیمکره است و هر کدام از بخش های هر نیمکره کارکردهای مجزا دارند. خوشبختانه این بخش های جدا از هم عوامل خودمختاری نیستند، بهم پیوسته عمل میکنند و با هم هماهنگ اند. چه می شود اگر این هماهنگی از بین برود؟ اگر برخی از کارکردها مجزا از یکدیگر عمل کنند چه اتفاقی می افتد؟ این موضوع تنها یک فرضیه دور از دسترس نیست بلکه برای برخی از افراد بخشی از واقعیت زندگی است.

 در بیماران دوپاره مغز، جسم پینه ای که شاهراه ارتباطی بین نیمکره چپ و راست است، با جراحی قطع می شود تا از صرع غیر قابل درمان جلوگیری شود. این عمل در جلوگیری از بروز صرع های گسترده و منتشر موثر است. اگر صرع منتشر از یک نیمکره شروع شود، دوباره سازی این اطمینان را می دهد که این سیگنال به سمت دیگر نخواهد رفت ولی بدون جسم پینه ای نیمکره ها عملا وسیله ای برای تبادل اطلاعات ندارند.

پس چه اتفاقی برای فرد می افتد؟ اگر بخش های مختلف مغز با یکدیگر هماهنگ نباشند آیا هنوز هم آن شخص، یک کل واحد است؟ دانشمندان حوزه مغز و اعصاب، راجر اسپری و مایکل گازانیگا، روی این موضوع تحقیقات گسترده ای انجام دادند تا جایی که برنده نوبل پزشکی شدند و دریافتند که زمانی که مغز فرد را در قسمت میکنیم، در واقع او را به دو شخصیت مجزا تبدیل کرده ایم. این اتفاق چگونه رخ می دهد؟

از قدیم می دانستند که هر دو چشم اطلاعات را به هر دو نیمکره مغز می فرستند و ارسال این ارتباطات روال پیچیده ای دارد. اگر سر را در یک مسیر ثابت نگه داریم، نقاطی که در میدان دید چپ قرار دارند توسط نیمکره راست و نقاطی که که در میدان دید راست قرار دارند توسط نیمکره چپ پردازش می شوند. علاوه بر این هر نیمکره مسوول کنترل سمت مقابل در بدن است.

هنگامی که اسپری و گازانیگا محرک هایی را صرفا به میدان بینایی سمت راست ارایه دادند، بیمار به طور طبیعی پاسخ داد. در حالیکه وقتی همان تصویر را به سمت چپ ارایه دادند(که توسط نیمکره راست پردازش می شود که در واقع قدرت کلام ندارد)، بیمار گفت که چیزی نمیبیند. با این وجود دست چپ او میتوانست تصویر چیزی که دیده را ترسیم کند. وقتی از او سوال شد که چرا دست چپش این تصویر را کشیده است بیمار گیج بود و جواب داد که هیچ ایده ای ندارد.

چه اتفاقی می افتد؟ نیمکره چپ نمیتواند آگاهی از میدان بینایی سمت چپ داشته باشد و چون کلام در نیمکره چپ قرار دارد به درستی بیان میکند که چیزی ندیده است. اما از سوی دیگرسمت راست مغز که قدرت تصویر سازی دارد جسم را دیده و میتواند با هدایت دستی که روی آن تسلط دارد(دست چپ) نشان دهد که چه چیزی دیده است. نتیجه این است که اگر ارتباطات بین مغزی کسی از دست رفت، در واقع او یک فرد با دو بخش مجزا است. این مساله مستقیما مفهوم ماده گرایی در هشیاری را ثابت میکند.

آیا با این اطلاعات مساله بسته شد؟ در واقع خیر! اگر کسی که دوپاره مغز است وارد اتاق درمان شود در حالت عادی شما متوجه چیزی نخواهید شد. بیماران دوپاره مغز رفتار و احساسات طبیعی و مانند دیگر افراد دارند. خود افراد ادعا می کنند که هیچ تغییری نداشته اند جز خلاص شدن از دست حملات وحشتناک صرع. اگر در واقع فرد به دو نیمه متفاوت و کاملا ناآگاه از هم تقسیم شده بود این حس درست نبود.

 این آزمایش مجدد تکرار شد و در آزمایش جدید هدف این بود که آیا افراد قادرند چیزی را که در میدان دیداری چپ میبینند بصورت کلامی یا با دست راست توصیف کنند. در این آزمایش جدید بطرز عجیبی نتایج متفاوت بود. افراد هرگز نگفتند که از و سمت دیگر آگاه نیستند و یا چیزی نمیبینند.

 حتی آنها قادر بودند دقیقا اشاره کنند یک محرک در کدام نقطه ارایه شده است. اما با اینهمه حتی این بیماران نیز اگر چیزی به میانه میدان دیداریشان ارایه می شد نمی توانستند آن را به خوبی تشخیص دهند. علاوه بر این کیفیت پاسخدهی آنها در هر ارایه تفاوت داشت.

برای مثال اگر محرکی در نیمه راست دیداری ارایه می شد به دلیل پردازش اطلاعات در نیمکره چپ، فرد برای توصیف آن با کلام موفق تر بود.

 این تحقیقات نشان داد که یک فرد دوپاره مغز همچنان یک هویت واحد دارد. ولی او قادر نیست محرک های بصری را بصورت هماهنگ تجربه و تحلیل کند. بعبارتی، تحلیل محرک های دیداری برای او مانند دیدن فیلمهایی ست که صدای آنها با تصویر همایند نیست. به این صورت بیننده حرکت صورتی از بازیگران مشاهده میکند که با صدایی که می ش نود همخوانی ندارد. کسی که دچار مشکل دوپاره مغزی است نیز اطلاعات را از دو جریان دیداری، بصورت ناهماهنگ باهم دریافت و ادراک میکند و این امر باعث مشکلات ادراکی و بیانی می شود.

 علاوه بر این، مدل قبلی شواهدی محکمی مبنی بر ماده گرایی ارایه میداد. اگر یک فردی با مغز دونیمه داشته باشیم در واقع فرد را به دو قسمت مختلف تقسیم کرده ایم.

ولی تحقیقاتی که در پیامد آن انجام شدند بیشتر از روشن کردن موضوع هشیاری، آن را مرموزتر کردند. تصور کنید یک فردی دارای دو مغز است (یک مغز دو نیم شده ولی هنوز یک فرد واحد است.

 چگونه مغزی که شامل کارکردهای مجزا از هم است به دو قسمت تقسیم می شود و هنوز هم بعنوان یک هویت واحد ادراک می شود؟ یک فرد دوپاره مغز چگونه مثل یک فرد عادی عمل میکند وقتی اجزای مختلف مغز با هم ارتباطی ندارند و از محرکهای دریافتی و پیامهای ارسالی همدیگر اطلاعی ندارند؟

 

منبع
ravanboneh
نمایش بیشتر

ریحانه نصر اصفهانی

کارشناس ارشد روان شناسی بالینی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: