چگونگی صحبت با کودکان
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
روشی که با آن با کودکان خود صحبت می کنیم، تاثیر زیادی بر یادگیری و توانایی گوش کردن آنها به حرف های ما دارد. ما به طور مداوم چگونگی عمل کردن و رفتار کردن را برای آنها مدلسازی می کنیم و بایستی که روشی که صحبت می کنیم را هم به این دسته اضافه کنیم. روشی که ما با آنها و افرادی که در اطراف ما هستند صحبت می کنیم، به آنها نشان می دهد که ما از آنها می خواهیم که چگونه با ما صحبت کنند. من متوجه شده ام که عمدتا سه راه مختلف وجود دارد که والدین با کودکان خود بدان طریق ارتباط برقرار می کنند. روش اول، روش پرخاشگرانه است. چنین والدینی زیاد داد می زنند، کودکان خود را تحقیر می کنند و از جملات هجومی استفاده می کنند. کودکان آنها به روش های مختلفی پاسخ می دهند، عمدتا با زیاد بازی کردن، احساس شکست، داد زدن و نادیده گرفتن دستورات مداوم والدین. روش دوم از ارتباط برقرار کردن، یک فرم منفعل است. این والدین از واژگان محتاطانه تر، نرم تر و تن صدایی آرامتر برای مواجهه با کودکان خود استفاده می کنند با این فکر که کودکان ممکن است پرخاشگری کرده و از حد خود فراتر روند. متاسفانه این والدین به حدی منفعل هستند که گاها زمانی که به مرز تحمل خود می رسند، ناگهان نوع ارتباط را به حد پرخاشگری می رسانند. نهایتا روش سوم که والدین می توانند بدان طریق با کودکان خود ارتباط برقرار کنند، روش قاطعانه است. این چیزی است که من آن را موثرترین روش تا کنون برای ارتباط برقرار کردن با کودکان در تمام سطوح پیدا کرده ام. روش قاطعانه ارتباط یکپارچه، مداوم، واضح، مثبت، گرم و دلسوزانه است. ارتباط برقرار کردن با کودکان در این روش قاطعانه یک مهارت واقعی است که هنوز به کودک نشان می دهد که مادر و پدر می دانند که کودکان در حال انجام چه کاری هستند و به چه موردی گوش خواهند داد.
نام فرزندتان را به کار ببرید. نام خودتان موسیقی است برای گوشهایتان. کودکانمان نیز متفاوت از ما نیستند، علاوه بر این که این کار به جلب توجه آنها قبل از ارائه ی پیامتان کمک می کند. به عنوان مثال “جرج، لطفا برو و … را بیاور”. کودکان جوان غالبا تنها می توانند بر یک کار در آن واحد تمرکز کنند. نام کودک خود را تا زمانی که توجهشان را جلب کنید و تا قبل از شروع صحبت خود، صدا بزنید. به عنوان مثال، ” هلن (تا زمانی که او توپ زدن را متوقف کند و به شما نگاه کند صبر کنید) “ناهار تا ده دقیقه دیگر آماده می شود”.
از زبان مثبت استفاده کنید- سعی کنید از گفتن همیشه “نه” و یا “نکن” خودداری کنید. هیچ شکی نیست که اگر بگوییم “آن لیوان را ننداز” یا ” در داخل خانه ندو” یا “کت خود را به زمین نکش” ، کودکان شما این تصویر و فکر را در ذهن خود خواهد سپرد و اغلب زمانها به جای این که این کار را نکند، لیوان را خواهد انداخت، سعی کنید تا هر آنچه که شما از آنها می خواهید انجام دهند، همان را به زبان بیاورید. به عنوان مثال، در داخل خانه فقط می توانی راه بروی یا ” آن لیوان را نگهدار آن یک لیوان مخصوص است” یا “کت خودت را بالاتر بگیر تا روی زمین کشیده نشود”. این مستلزم فکر و تمرین زیادتری است اما ارزش آن را دارد. سعی کنید از کلماتی که می توانند جنبه ی تمسخر داشته باشند هم استفاده نکنید “تو یک بچه بزرگ شده ای”، خطاب کردن عناوین مختلف(“تو واقعا یک پسر بد هستی”) و خجالت زده کردن (“من امروز بخاطر تو بسیار شرمنده شدم”). این نوع از زبان خیلی کم موفقیت آمیز بوده و باعث می شود کودک شما احساس بی ارزشی بکند. کودکان اغلب با افرادی که این نوع از جملات را برای آنها به کار می برند و باعث می شوند که کودک خوباوری ضعیفی داشته باشد، ارتباط خود را قطع می کنند. لغات مثبت و مهربانبه کودک شما اعتماد بنفس بیشتری داده و باعث می شود احساس خوشحالی بیشتری کنند، به آنها کمک می کند تا بهتر رفتار کنند و آنها را به تلاش بیشتر و دستیابی به موفقیت تشویق می کند. آنها یاد می گیرند تا از شما تقلید کنند و همان احترام و ستایش را به دیگران منتقل کنند. نمونه هایی از لغات مثبت عبارتند از : دوست داشتم بگم که به یاد داشته باشی تا اسباب بازینهایت را جمع کنی، از این که در تمیز کردن این کثیفی ها به من کمک کردی متشکرم، تو تلاش کردی تا وسیله هایت را با خواهرت به اشتراک بگذاری، این من رو واقعا خوشحال کردی.
. با کودکان خود از طریق ارتباط چشمی، رابطه برقرار کنید. ممکن است نیاز باشد تا خودتان را تا سطح آنها پایین بیاورید و یا در میز با آنها بنشینید. زمانی که با کودکان خود صحبت می کنید، این همچنین به آنها نشان می دهد که چه کاری بایستی انجام دهند. این نه تنها رفتار خوبی است، بلکه به شما کمک می کند تا به همدیگر گوش فرا دهید. تا زمانی که ارتباط چشمی برقرار شود، اسم کودک خود را به زبان بیاورید، به خصوص قبل از این که جهت نگاهتان را تغییر دهید. این مهم است که آنها توجه خود را به شما معطوف کنند و شما بایستی همان رفتار را برای آنها مدلسازی کنید.
از تن صدای مناسب استفاده کنید- زمانی که در کلاس درس تدریس می کردم، کلاس مجاور در اختیار معلمی بود که عادت به فریاد زدن داشت. کودکان عادت کرده بودند تا گوشی های خود را گذاشته و نهایتا عملا دیگر گوش نمی کردند. معلم همیشه در تلاش بود تا برای غلبه بر سر و صدای بچه ها داد بزند، چه کابوسی! همین مساله در خانه هم صدق می کند، هرگز با یک کودک در فریاد کشیدن رقابت نکنید. زمانی که آرام شدند، آنگاه صحبت کنید. اگر از تن صدای خود در اغلب اوقات به درستی استفاده می کنید، بلند کردن صدا را در وضعیت های اورژانسی فراموش نکنید. آنها خواهند نشست و توجه خواهند کرد چرا که این اتفاق همیشه اتفاق نمی افتد. دستورات همراه با فریاد یا درخواست هایی از اتاق دیگر همچنین ممکن است بعد از مدتی با نشنیده گرفتن همراه شوند. به عنوان مثال، فریاد زدن “تلویزیون را همین الان خاموش کن لطفا چاد” یا “عجله کن و لباس بپوش” از آشپزخانه این حس را می دهد که شما درگیر هستید و چندان هم جدی نیستید. رفتن به اتاق، ملحق شدن به کودک یک یا دو دقیقه و منتظر ماندن برای اتمام آگهی بازرگانی با کاری و مشارکت بیشتری از جانب کودک همراه خواهد بود. شما رفتار احترام آمیز را مدلسازی می کنید و با دستورات خود به سمت آنها می روید، پس آنها متوجه می شوند که شما جدی هستید!
پیشنهادات و گزینه ها را پیشنهاد کنید- زمانی که از کودکان خود می خواهید تا با شما همکاری کنند، در صورتی که بتوانند درک کنند که چرا نیاز است تا آنها کاری را انجام دهند و انجام آن چه نفعی برای آنها دارد، این همکاری خیلی راحت تر خواهد بود. آنها نیاز دارند تا اهمیت پیروی از دستورات شما را ببینند. به عنوان مثال، “اگر لباس بپوشی، ممکن است بتوانی با پدرت به بیرون بروی”، “کدام بلوز را ترجیح می دهی بپوشی بلوز قرمز را و یا آبی را؟” ، “کدام کتاب را می خواهی بخوانی؟ این یکی یا آن یکی را؟”، ” زمانی که برای رفتن به مدرسه لباس بپوشی، می توانی با اسباب بازیهایت بازی کنی”. با بکار گیری لغاتی مانند “زمانی که” و “کدام” باعث می شوید تا کودک فکر کند که انتخاب هایی دارد، حتی اگر جایی برای مذاکره وجود نداشته باشد. این خیلی بهتر از استفاده از لغات “اگر” کار می کند. همچنین، سعی کنید تا کودک خود را در کمک به شما در حل مسائل دخالت دهید. به عنوان مثال، بجای گفتن “کامیون های اسباب بازی هایت را در آنجا رها نکن” سعی کنید بگویید ” جرج، فکر کن که کجا باید اسباب بازی های خود را نگهداری به طوری که در جای امنی باشند، زمانی که مورد یک جای خوب تصمیم گرفتی بیا و به من اطلاع بده”. سعی کنید تا گزینه هایی را بجای یک گفتار مستقیم “نه” و یا “نکن” بکار ببرید. به عنوان مثال، تو نمی توانی الان تیوب رنگ ها را بگیری اما فعلا می توانی با مدادرنگی به جای آن رنگ آمیزی کنی.
مکالمه را ساده نگدارید- دنبال کردن دستورات زیاد که در یک زمان داده می شود برای کودکان شما مشکل است. احتمالا مشابه زمانی است که ما از یک نفر آدرسی را برای مقصدی معین بپرسیم و با سیل عظیمی از جهات که بعدا فراموش می کنیم، بمباران می شویم. سعی کنید که درخواست های خود را به قطعات کوچکتر تقسیم کنید. به عنوان مثال، بجای گفتن ” هلن، برو و اسباب بازیهایت را جمع کن، اما اول کفش های کثیفت رو بیرون بزار و بعدا هم به گربه غذا بده” موارد احتمالی این گونه خواهند بود: هلن به گربه غذا خواهد داد و سپس به بیرون رفته و بازی می کند چرا که غذا دادن به گربه آخرین چیزی است که از گفته های شما به یاد می آورد. حتی اگر ما بخواهیم ارتباط خود با کوکانمان بهبود ببخشیم، به سطح علاقه ی آنها در مکالمه نیز بایستی توجه داشته باشیم. اگر آنها به جایی خیره شده اند، از آنها بخواهید توجه کنند. اگر احساس می کنید که در حال انتظار هستید، دفعه ی بعدی که با این مورد برخورد می کنید، از رویکرد مستقیم تری استفاده کنید.
مکالمه ای به دور از غر زدن داشته باشید. در پایان هر روز مدرسه، من از بچه ها در کلاس خود می خواستم اتاق را قبل از رفتن به خانه تمیز کنند. احساس کردم که آنها بایستی یاد بگیرند بعد از مرتب کردن خودشان، این کار را بکنند و از اتاق خود احساس غرور کنند. می دانستم که اگر راه بیفتم و از هر کودک بخواهم که زباله های خود را جمع کند، میزهایشان را پاک کنند، سطل زباله را خالی کنند و سینک را تمیز کنند، هیچ کاری انجام نخواهند داد. پس من یک چارت کاری درست کردم. هر کاری در مقابل اسم یک کودک نوشته شده بود و من آن را به کودکان در ابتدای هر هفته نشان می دادم. کارها را هر هفته برای جلوگیری از یکنواختی بصورت گردشی تغییر می دادم. من به آنها توضیح دادم که 5 دقیقه قبل از زنگ مدرسه در هر روز “زمان کار” است. درست قبل از زنگ، دور اتاق می گشتم و کارهایی را که کامل شده بودند، انتخاب می کردم. آن کودک یا کودکان امتیاز یا جایزه دریافت می کردند. اتاق من در هر روز بی نقص بود و من به ندرت مجبور به گفتن چیزی می شدم!. این امر می تواند به خوبی در خانه نیز انجام شود. هم نوشتن چیزهایی و یا داشتن چارت با نمودارهایی متصل به آن بسیاری از غرغر ها را از بین می برد. اطمینان حاصل کنید که به تلاش ها جایزه داده می شود و رفتار مطلوب را تقدیر می کنید. سعی کنید زمانی تنظیم کنید که کودکان می دانند انتظار چه چیزی را داشته باشند. آنها با روند جلو خواهند رفت. به عنوان مثال، زمانی را در بعد از ظهر مشخص کنید تا آنها کارهای خود را انجام دهند. زمانی که بازی می کنند، کودکان دوست ندارند مزاحم آنها شویم، دقیقا مانند زمانی که ما در حال مطالعه ی یک کتاب خوب هستیم و دوست نداریم کسی آن را قطع کند. اگر آنها بدانند که از آنها چه انتظاری می رود و چه زمانی، شما دیگر بایستی غر زدن را ترک کنید.
رفتارهای خوب را مدلسازی کرده و انتظار آن را داشته باشید- رفتارهای خوب در خانه یا هر جای دیگری نبایستی اختیاری باشند. اگر شما رفتارهای خوب برای کودکان خود و هر فرد دیگری مدلسازی کنید، آنها خواهند دید که رفتارهای خوب مورد انتظار بوده و در یک سطح مداوم به نمایش گذاشته می شوند. با آموزش گفتن موارد پایه ای مانند “لطفا” و “متشکرم” به کودکان خود قبل از اینکه بتوانند صحبت کنند، شروع کنید. کودکان مستحق همان تقدیر و احترامی هستند که بزرگسالان با یکدیگر به کار می برند. آنها اغلب گفتار و رفتار والدین خود و پرستارهای خود را تقلید خواهند کرد. به کودکان خود “لطفا” و “متشکرم” و “خواهش می کنم” بگویید همان گونه که به هر فرد دیگری اینها را می گویید.
مهربان اما قاطع باشید- اگر شما تصمیم خود را در رابطه با موضوعی گرفته اید، به آن بچسبید. مطمئن شوید که شما و شریکتان در رابطه با آن موضوع اشتراک نظر دارید و بر تصمیم خود متحد باقی بمانید. ممکن است که کودکان آن تصمیم را در همان لحظه دوست نداشته باشند، اما خواهند دانشت که تصمیم به قوت خود باقی خواهد ماند و دیگر با هیچ یک از شما در رابطه با تغییر آن اصرار نمی کند و یا هیچ کدام از والدین را علیه دیگری تحریک بازی نمی دهد. درخواست های خود را مهم جلوه دهید و همانگونه صحبت کنید که منظورتان را می رساند. درخواست با یک تن صدای نا مطمئن به کودکتان این احساس را می دهد که شما کاری ندارید که آیا درخواست شما را دنبال می کند یا نه.
سوالات با انتهای باز بپرسید- اگر می خواهید کودکتان کمی بیشتر فکر کند و ذهنش را کمی بازتر کند، نیاز است تا سوالاتی با انتهای باز از آنها بپرسید. سوالاتی که با جواب های ساده ی “بله” و یا “نخیر” نتوانند پاسخ داده شوند. این سوالات ترغیب کننده گفتن بیشتر هستند، تا کودک عقاید و احساسات خود را به اشتراک بگذارد. به عنوان مثال، به جای پرسیدن “آیا مهمانی پیتر امروز خوش گذشت؟” به ایده های آنها پاسخ دهید تا نشان دهید که شما به آنچه آنها قرار است بگویند علاقه مند هستید و برایتان مهم هستند. به عنوان مثال “واقعا؟”، ” میفهمم”، “در مورد…” و “جالب است”.
بررسی کنید که آیا کودکتان حرفهایتان را متوجه می شود یا نه- اگر متوجه شدید که از کودکتان پاسخی برای درخواست هایتان دریافت نمی کنید و یا بخاطر دستوراتتان و یا مکالماتتان سر در گم شده اند، به یاد داشته باشید که درک آنها را قبل از پرداختن به موضوع بعدی را چک کنید. از آنها بخواهید هر آنچه گفته اید را تکرار کنند. اگر نتوانستند شما خواهید دانست که مکالماتتان برای درک آنها بسیار طولانی و یا بسیار پیچیده است. سعی کنید تا از انتخاب هایتان از لغات را با جملات ساده تر و کوتاه تر جایگزین کنید.
آنچه که می خواهید را با پیام های “من” توضیح دهید- زمانی که از کودکتان می خواهید کاری را انجام دهد، در صورتی که آنچه که از آنها می خواهید را در قالب افکار و احساساتی با ارسال “پیام های من” توضیح دهید، پاسخ بهتری دریافت خواهید کرد. این بسیار موثر تر استفاده از دستورات یا ارسال “پیام های تو” است. این به کودک شما این اجازه را می دهد که بداند که رفتارش چه احساسی را به شما منتقل می کند. کودکان گاهی اهمیت نمی دهند که رفتارشان چه تاثیری بر دیگران می گذارد. با استفاده از این استراتژی، این به آنها کمک می کند تا توجه بیشتری به اقداماتشان نشان دهند و مسئولیت بیشتری برای تغییر رفتارشان به آنها می دهد. به عنوان مثال “من از تو می خواهم که به اینجا بیایی لطفا” بجای “بیا اینجا” یا “من از تو میخواهم که به الیور هم نوبت بدهی” بجای ” به الیور هم نوبت انجام بده” این یک رویکرد نرم تر است و کودکانی که تمایل به “لطفا” شنیدن دارند، به این نوع از گفتار پاسخ بهتری نشان می دهند. توصیف احساسات همچنین به کودکان کمک می کند تا ببینند چرا بایستی اطاعت کنند. به عنوان مثال، “وقتی از مامان دور می شوی، تو فروشگاه می دوی و من نگران میشم چون ممکنه گم بشی” از لغات “زمانی که تو … احساس می کنم…. چون که ….” استفاده کنید.