چرا تغذیه یک عامل مهمی برای بهبود یافتن می باشد؟
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
آیا غذا می تواند عامل ایجاد تغییرات در شخصی باشد که دوستش دارید؟
سناریوی اول:
آیا (یکی از گزینه های “پسر”، “دختر” ، “همسر” ، “شوهر” ، “همراه” و غیره را وارد کنید) شما ناراحت می باشد؟
بی احساس می باشد؟ تحریک پذیر می باشد؟ از نظر اجتماعی منزوی می باشد؟ شما در مورد افسردگی وی نگران شده اید.
سناریوی دوم:
آیا (یکی از گزینه های “پسر”، “دختر” ، “همسر” ، “شوهر” ، “همراه” و غیره را وارد کنید) شما تحریک پذیر به نظر می رسد؟
شما متوجه شده اید که وی وضعیت های روانی بالا و پایین، گسترده و سریع را تجربه می کند.
در صورتی که اختلال دو قطبی یا سایر تشخیص ها در مورد وضعیت روانی غیرمتعادل در مورد شخصی که دوستش دارید صورت بگیرد، شما نگران خواهید شد.
سناریوی سوم:
شما متوجه شدید که (یکی از گزینه های “پسر”، “دختر” ، “همسر” ، “شوهر” ، “همراه” و غیره را وارد کنید)
شما، یک فرد متفاوتی به نظر می رسد یا در مودر غذا، کیفیت غذا، برنامه های غذایی، کتاب های آشپزی و آشپزی کردن برای دیگران، بیش از حد نگران است.
در صورتی که یک اختلال تغذیه ای یا یک تشخیص از نوع وسواسی در مورد شخصی که دوستش دارید به وجود بیاید، شما نگران خواهید شد.
پاسخ های مربوط به هر یک از این سناریوها تقریبا مشابه هم می باشند.
شما به عنوان مراقب یا شخصی که دوست داشته می شوید، ممکن است که شخص آشنای خودتان را تشویق کنید تا یک ارزیابی روانشناختی و فیزیکی انجام دهد (و در صورتی که شما یک سرپرست باشید، خودتان می توانید شخص را ملزم کنید).
به صورت عمومی توصیه می شود که عوامل بیولوژیکی مربوط به شرایط سلامت روانی محتمل مشخص شود.
بنابراین شخصی که دوست دارید می تواند به پزشک مراجعه کند تا یک ارزیابی و آزمایشی را انجام بدهد و مطمئن شود که وضعیت روانی موجود یا تغییرات شخصیتی وی به دلیل شرایط بالینی وی نمی باشد.
همچنین یک ارزیابی بالینی روانی توسط یک روان پزشک می تواند برای شخص مورد علاقه صورت بگیرد.
سوالی که در اینجا مطرح است عبارت از کارهایی است که باید در مورد غذا صورت بگیرند.
در برخی مواقع یک فرد متهم به دلیل تغییر شخصیتی و / یا روانی، می تواند به دلیل مصرف غذا متهم شود.
تقریبا همه ما این جمله معروف را شنیده ایم که “شما آن چیزی هستید که می خورید”. بنابراین باید پرسید که “شخصیت شما چه چیزی نمی خورد؟”
این مقاله روش های محدود کردن غذا و رژیم غذایی را بررسی می کند که می توانند بر روی وضعیت روان شناختی و فیزیکی فرد تاثیرگذار باشند .
اطلاعاتی را از مطالعه آنسل کیز[1]، با عنوان تجربه مینسوتا[2] (Frankin, Schiele, Brozek & Keys, 1948) مورد استفاده قرار داده است.
آزمایش معیار دهه 1940 به افراد کمک کرد تا تاثیرات مربوط به حالت نیمه گرسنگی را بشناسند که در اغلب موارد مشابه وضعیت های روانی متفاوت و حتی بیماری های فیزیکی مزمن باشد.
[1] Ancel Keys
[2] Minnesota Experiment
این مطالعه شامل 36 مرد 20 تا 33 ساله بود. آزمایش فعال تقریبا به مدت یک سال به طول کشید.
این مطالعه شامل 3 ماه دوره کنترلی بود که بعد از شش ماه مرحله نیمه گرسنگی شروع می شد؛
مرحله نیمه گرسنگی به معنای این بود که میزان انرژی دریافتی روزمره شرکت کنندگان نسبت به مقدار مصرف معمولی آنها در طول دوره کنترل (3492 کالری)، تقریبا تا نصف کاهش یافت (1570 کالری).
به طور قابل توجهی، مصرف انرژی (کالری های AKA) که منجر به تجربه نیمه گرسنگی در این افراد شد، در واقعیت می تواند مربوط به مصرف انرژی در رژیم های غذایی محبوب امروزی باشد.
در نهایت، شرکت کنندگان به میزان مصرف کالری در طول دوره سه ماه کنترل شده توانبخشی برگشتند.
محققان در طول دوره نیمه گرسنگی – یا موردی که می تواند به عنوان یک دوره “رژیم” معمولی برای برخی افراد در نظر گرفته شود – به نتایج مختلفی دست پیدا کردند.
در صورتی که شما در مورد مصرف غذای شخص مطلع نیستید، توجه کنید که تاثیرات تغذیه ای مستند شده زیر به چه نحوی می توانند شبیه به بیماری های روانی یا فیزیکی مزمن باشند.
در دوره مربوط به نیمه گرسنگی مطالعه، تغییرات روان شناختی و دیدگاهی، همانند “از دست دادن بلند پروازی، محدود شدن علایق، افسردگی، تحریک پذیری، و از دست دادن شهوت جنسی” (Frnklin, Schile, Brozek, & Keys, 1948, 0.30) می توانند صورت بگیرند.
پیامدهای اضافی شامل افزایش انزوای اجتماعی، افزایش احساس عدم کارایی و بیهوده بودن، و عدم توانایی برای تمرکز می باشد.
تغییرات اتفاقی مابین دوره های وضعیت روانی بالا و پایین تجربه شده است. یک تمایل به همدردی در گروه مردان ایجاد می شود.
حالت هایی که این افراد از نظر فیزیکی در دوره های نیمه گرسنگی تحت تاثیر قرار گرفتند، بیشتر از روش های کاهش وزن یا روش های ایجاد شده برای لاغری می باشد.
در این روش، گزارش هایی در مورد رشد کُند ناخن و ریزش مو و شکالت های مداوم در مورد گرفتگی عضلانی و حالت های حدی مربوط به تغییر در وضعیت خواب گزارش شده است.
معمولا افراد احساس سردی می کنند. به نظر می رسد که بدن آنها تلاش می کند انرژی بدست بیاورد و از آن محافظت کند (برای مثال، کاهش ضربان قلب).
معمولا قدرت هماهنگی تحت تاثیر قرار می گیرد و حرکات فیزیکی کُندتر می شود، به جز در دوره هایی که میزان مصرف انرژی نرمال می باشد.
این مطالعه با سه ماه کاهش مصرف کالری بیان کرده است که اکثر افراد ورم را تجربه کرده بودند (برای مثال، ایجاد ورم در زانوها، قوزک پا و صورت).
به طور قابل توجهی، افراد شرکت کننده گزارش کردند که تجربه گرسنگی آنها در طول این مدت منحصر به فرد بوده است؛
وضعیت های مربوط به شرکت کنندگان به صورت گزارش های مربوط به احساسات دردناک بخش شکمی تا ناراحتی های قابل تحمل متغیر بوده است.
همچنین در موارد متعددی از دست دادن قدرت فیزیکی گزارش شده بود.
توجه داشته باشید که این علائم چه شباهت هایی با علائم فیزیکی و روان شناختی مزمن گزارش شده رایج دارند؟
مطالعه کیز مشخص کرد که حالت نیمه گرسنگی همچنین منجر به ایجاد وسواس نسبت به غذا می شود.
مکالمات بیشتر متمرکز به غذا می شوند. در نتیجه مشاهده غذا خوردن افراد، یک نوع احساس لذت ایجاد می شود.
کتاب های آشپزی و صحنه های فیلم دارای تصاویر غذا، بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. برخی از مردها گزارش کردند که خواب غذا می بینند.
همچنین به نظر می رسد که حالت نیمه گرسنگی بر روی دیدگا ها و رفتارهای مربوط به غذا هم تاثیر دارد.
افراد تمایل بیشتر به تحریک شدن در مورد خدمات و تهیه غذا پیدا می کنند و در اغلب مواقع نسبت به غذاهای خودشان حالت تملکی و تدافعی دارند.
آنها شروع به مصرف ترکیبات عجیب و غریب از عناصر مختلف و همچنین چاشنی ها و نمک زیاد می کنند.
تشریفات مربوط به غذا افزایش پیدا می کند، و مردان تلاش می کنند که زمان های غذا خوردن و مقدار مشغول شدن به رفتار های تشریفاتی مربوط به غذا را افزایش دهند.
خوراکی ها و مایعات داغ بیشتر ترجیح داده می شوند؛ افراد تحمل بیشتری را در برابر دماهای گرم پیدا می کنند.
جویدن آدامس بیشتر و همچنین مصرف بیشتر قهوه، چای و آب به عنوان جایگزین غذا یا برای سیری صورت می گیرد.
توجه داشته باشید که ترکیب این علائم به چه نحوی می تواند نشان دهنده یا شبیه به یک اختلال تغذیه ای و یا حتی یک مشکل بالینی یا روانی دیگری باشد؟
با تمرکز بر روی نتایج بدست آمده از این آزمایش، توجه به این نکته ضرورت دارد که افراد موجود در این مطالعه، از افراد عمومی انتخاب شدند
(و مورد بررسی قرار گرفتند تا مشخص شود که می توانند در دوره محدودیت غذا، سلامت فیزیکی و روانی خودشان را حفظ کنند) و به طور خاص از بین افراد دارای اختلالات تغذیه ای انتخاب نشده اند.
در صورتی که شخصی که دوستش را دارید، یکی از علائم بیان شده در این مقاله را داشته باشد، و / یا دارای تغییرات شخصیتی یا دیدگاهی باشد، این شخص می تواند – یا نمی تواند – علائم مربوط به حالت نیمه گرسنگی بالقوه را نشان بدهد.
برچسب تشخیص سلامت روانی یا بالینی که شما در نظر می گیرید، می تواند درست و یا نادرست باشد.
علاوه بر این، این نوع از علائم می توانند به شما هشدار دهند که شخص محبوب شما می تواند – یا نمی تواند – دچار اختلالات تغذیه ای یا یک اختلال تغذیه ای باشد.
اختلالات تغذیه ای نرخ مرگ و میر بالایی را در مقایسه با بیماری های روانی دیگر دارد، بنابراین در صورتی که بر این باور باشید که شخص مورد علاقه شما تحت تاثیر یک اختلال تغذیه ای قرار دارد.
لطفا در سریع ترین زمان ممکن برای کمک گرفتن از یک متخصص سلامتی و راهنمایی مراجعه کنید.
این مقاله به شما پیشنهاد نمی دهد که ملاحظات تغذیه ای بالا را در نظر بگیرید یا بیشتر به عوامل سلامت روانی و بالینی اهمیت بدهید؛
بررسی سلامتی اولیه و ارزیابی بالینی می تواند یک مورد مهمی برای سلامت فیزیکی و روانی باشد این بررسی به عنوان اولین اقدام مناسب و ضروری می باشد.
در مقابل، این مقاله شما را تشویق می کند که در صورت متوجه شدن تغییرات در رفتار شخص مورد علاقه خودتان، همچنین تاثیر مصرف غذا را هم در نظر بگیرید.
برای مثال، شما با یک اصطلاح محاوره ای “گرسنه” آشنا هستید.
این یک مثال مناسبی است که نشان می دهد عدم مصرف غذا می تواند از نظر شخصیتی، حالت روانی، دیدگاه و رفتاری، تاثیر قابل توجهی بر روی یک شخص محبوب، یا حتی خود شما داشته باشد.
نکته مهمی که باید به آن توجه کرد عبارت از این است که به نظر می رسد تغذیه بر روی ترکیب شیمایی مغز و سلامت روانی عمومی تاثیر می گذارد (Sarris et al., 2015).
بقراط، به عنوان پدر علم پزشکی یک جمله معروفی را در این زمینه بیان کرده است: “اجازه بدهید که غذا داروی شما باشد و داروی شما غذا باشد.
” در موقعیت های مختلف، در نظر گرفتن ملاحظات تغذیه ای همراه با توجه کردن نسبت به نگرانی های سلامت روانی و پزشکی بالقوه، برای همه افراد مفید خواهد بود.
این مقاله جایگزین توسعه سلامت روانی یا پزشکی تخصصی نمی باشد. این مسولیت خود شما است که باید برای درمان وضعیت خودتان به یک پزشک متخصص و مناسبی مراجعه کنید.
نویسنده: الی اسپاتز – دی لازر[1] – ویرایش شده توسط: استون گنز[2]
[1] Alli Spotts – De Lazzer, M.A., LMFT, LPCC, CEDS
[2] Steven Gans, MD