اوتیسم (درخودماندگی) چیست و چه نیست؟

- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
امروزه بیشتر اصطلاح اوتیسم به گوشمان میخورد. اوتیسم یا همان درخودماندگی نوعی اختلال رشدی است که با رفتارهای ارتباطی و کلامی غیرطبیعی مشخص میشود. باورهای غلطی درباره درخودماندگی، رایج است.
در این مقاله با درمانکده همراه شوید تا این باورهای اشتباه رایج را بشناسید و بدانید که درخودماندگی و اوتیـسم، چه چیزی نیست!
آیا تصویر سینما و تلویزیون از اختلال درخودماندگی به واقعیت نزدیک است؟
مرکز کنترل بیماری، اطلاعاتی در مورد درخودماندگی ارائه داده است اما داستانهای انسانی و حتی شخصیتهای خیالی تلویزیون به نحوی سعی دارند تعریفی از اوتیـسم به خورد ما دهند. افراد دچار اوتیسم که در تلویزیون یا اینترنت با آنها روبهرو میشویم اغلب نسبت به درک گذشتهمان از اوتیسـم کمتر ناتوان هستند.
امروزه روانشناسان از مردم عادی میشنوند که چون فلان فرد کمی شبیه به یک شخصیت تلویزیونی دچار اوتیسـم یا شبیه مرد جوانی از تئاتری درمورد تصادف عجیب یک سگ در نیمهشب است، با اعتماد به نفس میتوانند دوستان یا اعضای خانوادهی خود را که «روی طیف» قرار دارند تشخیص دهند.
اما درخودماندگی چیزی فراتر از این تصویر خیالی است.

تعریف ما از اوتیسم یا درخودماندگی
تعریف ما از اوتیسم چطور تغییر کرد؟ آیا برداشت افراد غیر متخصص از اوتیسـم با تعریف آن توسط متخصصین یکسان است؟ نقطه مشترک تعریف عوام از اوتیـسم و تشخیص حرفهای آن کدام است و در چه زمینههایی بین این دو تفاوت دیده میشود؟
از آنجاییکه بیشتر از 40 سال میشود که به واسطه کارم (شامل تحقیق روی استانداردهای DSM) روی اوتیسم تمرکز داشتهام، اغلب از من پرسیده میشود:«آیا آمار ابتلا به اوتیسم نسبت به گذشته بیشتر شده است؟» امروزه آنقدر تعداد افرادی که «روی طیف» قرار میگیرند زیاد شده که بهتر است از خود بپرسیم:«اوتیسـم چه نیست؟»

اوتیسم چیست و چه کسانی دچار درخودماندگی هستند؟
اما سوال اصلی این است: «اوتیـسم چیست؟»
اکثر روانشناسان به این امر واقفند که این اختلال (مانند بسیاری از بیماریهای روانی) با هر DSM (راهنمای معیارهای تشخیص بر اساس موسسه روانپزشکی آمریکا) دستخوش تغییر شده است: از سال 1987 و با انتشار DSM-III-R آمار افراد مبتلا به اوتیسم بالا رفت و اختلال فراگیر رشد نابرشمرده (PDD-NOS) به اختلال اوتیسم اضافه شد.
این اصطلاح نامتجانس درمورد کسانی به کار میرود که بعضی علائم درخودماندگی در آنها دیده میشود اما برای رسیدن به معیارهای این اختلال کافی نیست. تعجبی ندارد که با اضافه شدن وضعیت خفیفتر اوتـیسم، یعنی PDD-NOS، آمار مبتلایان افزایش یافت.
اختلال اوتیـسم و PDD-NOS حد و مرزهای دقیق برای طیفی تعریف کردند که در آن ویژگیهای اوتیسم با تمام، یا برخی از علائمی که تا آن زمان، شامل سه ناتوانی ثابت در مهارتهای اجتماعی، روابط غیرعادی و فعالیت و علایق عجیب میشد، در افراد وجود دارد.
سپس، در سال 1994، DSM-IV اختلال آسپرگر را به اختلال اوتیسـم و PDD-NOS اضافه کرد. بدین ترتیب، محدوده این طیف گسترش یافت. باز هم از آنجاییکه معیارها برای قرار گرفتن فرد روی طیف کاهش یافت، آمار مبتلایان بالا رفت.
قرار گرفتن آسپرگر در DSM-IV مسئله مهمی تلقی میشد زیرا کاشف به عمل آمد گروهی از افراد ناهمگون، به خصوص بزرگسالان، که قبلا ذیل دسته دیگری از اختلالات قرار میگرفتند، در واقع دچار آسپرگر هستند، از اظهار شباهت با کسانی که اوتیسـم کامل دارند میگریزند و درعوض لاف تفاوت ذهنی و روانی خود را میزنند.
تغییر جالب دیگر توسط DSM-III-R و DSM-IV تغییر در معیار کسانی بود که هم از اوتیسم (درخودماندگی) و هم از ناتوانی ذهنی رنج میبرند: براساس DSM-III-R، حدود 70% از کسانی که به نوعی دچار درخودماندگی هستند از ناتوانی ذهنی نیز رنج میبرند ولی 30% خیر.
با انتشار DSM-5 در سال 2013 و جایگزین شدن استانداردهای آن با DSM-IV (در واقع DSM-IV-TR)، حدود 70% از کسانی که روی طیف اوتیسم قرار میگیرند ناتوانی ذهنی ندارند و تنها 30% از معلولیت ذهنی نیز رنج میبرند. یعنی افزایش آمار مبتلایان شامل بسیاری از کسانی است که براساس DSM-III اصلا جزو اختلال اوتیسم قرار نمیگرفتند.

اما کیس جدید آسپرگر تنها عامل افزایش آمار مبتلایان به طیف اوتیسم و تفاوت آشکار میان طیف اوتیسم با ناتوانی ذهنی نبود: طی سالهایی که استانداردهای DSM-III-R و DSM-IV مد نظر بود، سن تشخیص از 6 سال به دو یا سه سالگی کاهش پیدا کرد.
با تشخیص این اختلال درخودماندگی در کودکان کوچکتر، تعداد کمی از آنها به طور همزمان از نظر ناتوانی ذهنی مورد تشخیص قرار میگرفتند. دلیل این امر تا اندازهای به این خاطر بود که سازمانهایی مانند آکادمی کودکان آمریکا روی بچههای کمسن وسال برچسب معلول ذهنی نمیزد و با این حال آنها را تحت درمان قرار میداد.
این مسئله از عدالت به دور نیست اما این موارد ذیل اختلال اوتیسم بدون ناتوانی ذهنی قرار گرفتند (زیرا تعداد کمی از آنها در 6 سالگی دوباره از نظر ناتوانی ذهنی مورد معاینه قرار گرفتند). به علاوه، بعضی از کودکانی که در سنین پایین دچار درخودماندگی تشخیص داده شده بودند، در واقع مبتلا به این اختلال نبودند (بلکه دچار اختلالاتی نظیر تاخیر در انتقال، اختلال زبانی، ناتوانی ذهنی یا غیره بودند).
این دسته از کودکان بنا بر دلایلی همچنان ذیل طیف اوتیسم و درخودماندگی باقی ماندند.

