افسردگی چه تاثیری بر سلامت فیزیکی دارد؟
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
افسردگی چیست؟ از نظر عموم مردم، افسردگی نوعی اختلال خلق مربوط به مغز می شود، اما در واقع اختلالی است که تمام بدن را درگیر میکند. برای مثال، لتارژی یا رخوت یکی از علائم شایع این اختلال است که اراده فرد برای حرکت کردن را از بین میبرد. اما ارتباط میان افسردگی و بدن، تنها از بعد روانی نیست، بلکه بر متابولیسم بدن تاثیراتی دارد که انرژی فیزیکی و ذهنی در دسترس فرد را محدود میکند.
این بیماری علاوه بر تیره کردن تفکر و دیدگاه شما به گونهای که نتوانید آیندهای روشن را تصور کنید، خواب را مختل کرده، بر روی اشتها اثر گذاشته، میزان درک درد را تغییر داده و ایمنی بدن را تضعیف میکند. افسردگی، یک اختلال کلی در بدن است و کارشناسان بر این باورند که بیشتر افرادی که به مطب پزشک مراجعه میکنند، عموما از علائم فیزیکی مانند درد یا کسالت مزمن شکایت دارند.
چرا افسردگی باعث میشود بیحال و حوصله باشم؟
برای اکثریت افراد مبتلا به افسردگی، خستگی یا کسالت یک علامت بارز، از اولین علائمی که ظاهر شده و از آخرین علائمی است که با درمان از بین میرود. خستگی افراد را تحریکپذیر کرده و قابلیت تمرکز را از آنها میگیرد و در کل آنها را نسبت به درگیری در هر فعالیتی بیعلاقه میکند. کسالت و خستگی افراد را کند و تنبل کرده و انرژی آنها نیز با خواب بازیابی نمیشود.
فقدان انرژی، حداقل بخشی از آن، پاسخی به التهاب است. بسیاری از علائم افسردگی مشابه رفتارهایی است که در تعداد زیادی از حیواناتی که در طبیعت دچار عفونت شدهاند، دیده میشود. فعالیت آنها کمتر شده، از سایر حیوانات فاصله میگیرند و نسبت به مواد خوراکی خوشمزه علاقه و پاسخ کمتری نشان میدهند. این دسته از علائم، به عنوان رفتار بیماری شناخته میشوند و نه توسط عامل عفونت، بلکه توسط پاسخ ایمنی بدن ایجاد میگردند؛ این علائم توسط سایتوکائینها، ترکیبات کلیدی در سیستم ایمنی که التهاب را آغاز میکنند، ایجاد میشوند.
آیا افسردگی باعث آسیب مغزی میشود؟
هرچه یک اپیزود افسردگی بیشتر طول بکشد، احتمال عود مجدد آن بیشتر خواهد بود. این به آن دلیل است که مغز را به شیوههایی تغییر میدهد که اکنون در حال کشف و شناخته شدن هستند. اضطراب مستمری که افسردگی را تحریک میکند، آبشاری از هورمونهای مرتبط با کوچک شدن هیپوکامپ، بخشی از مغز که برای ذخیره و به یاد آوردن خاطرات ضروری است، آزاد میکند. این اثر مسئول مشکلات حافظه در افراد افسرده است.
مشخص نیست که آیا درمان با ضدافسردگیهای کنونی، همواره بتواند اندازه هیپوکامپ را به حالت اول برگرداند. تغییرات شناختی دیگری نیز از قبیل تمایل به یادآوری اطلاعات منفی که از علائم افسردگی است، به سبب درمان نشدن آن ایجاد میشوند.
افسردگی درمان نشده، فعالیت مواد تنظیمکننده عملکرد میتوکندری، کارخانههای انرژی سلولی، را نیز تغییر میدهند. میتوکندریها برای عملکرد مغز بسیار ضروری هستند، زیرا مغز از نظر متابولیسمی اندام بسیار فعالی است. از طریق این مکانیسم و دیگر مکانیسمها، افسردگی مزمن یا درمان نشده میتواند راه را برای ایجاد فراموشی هموار کند. امروزه به طور فزایندهای، یک بیماری شبه نورودژنراتیو یا تحلیلبرنده عصبی در نظر گرفته میشود.
آیا افسردگی احساس درد را تحت تاثیر قرار میدهد؟
مطالعات نشان میدهد که میلیونها آمریکایی (همینطور 20 درصد مردم جهان) از درد مزمن به خصوص کمردرد رنج میبرند. درد مزمن، فشار قابل توجهی بر بدن وارد کرده که خود میتواند باعث القای افسردگی شود. مطالعات نشان داده است که این بیماری باعث تغییراتی در شبکه نواحی درگیر در پردازش درد فیزیکی در مغز، از جمله نواحی قشری و پایینی مغز میشود. به نظر میرسد شبکه درد در این اختلال فعالیت بیشتری داشته و درجه فعالیتی که در این نواحی از مغز در اسکنهای مغزی دیده میشود، با شدت افسردگی بیماران ارتباط دارد.
محققان دریافتهاند که بخشی از اثر ضدافسردگیها به سبب کاهش فعالیت مسیرهای درد است. چیزی که پزشکان هنوز کشف نکردهاند، این است که چرا درد به طور متفاوتی بین بیماران تجربه میشود؛ به گونهای که برخی بیماران درد را به صورت روحی و برخی جسمی تجربه میکنند.
سیستم ایمنی در افسردگی چه نقشی ایفا میکند؟
با شناخت کانالهای ارتباطی بسیار بین سیستم ایمنی و عصبی توسط دانشمندان، امروزه سیستم ایمنی یکی از فاکتورهای مهم در افسردگی در نظر گرفته میشود. شواهد روزافزونی وجود دارد که این اختلال میتواند توسط التهاب در هر نقطهای از بدن ایجاد شود. یکی از اثرات اضطراب، افزایش سطح سایتوکائین در بدن است.
سایتوکائینها نوعی از مواد دخیل در پیامرسانی سیستم ایمنی هستند که در مواقع خطر، مثلا احتمال عفونت، آزاد میشوند. این مواد التهاب را به عنوان راهی برای ناسازگار ساختن محیط سلولی برای عوامل مهاجم، فعال میکنند. محققان مدتهاست دریافتهاند که سطوح عوامل التهابی در افراد افسرده بالاست.
آنها اکنون میدانند که این عوامل پیشالتهابی میتوانند از سد خونی مغزی عبور کرده و عملکرد مغز را تغییر دهند. این مواد بسیاری از خصوصیات رفتاری افسردگی مانند کاهش انرژی و فعالیت، کاهش ارتباطات اجتماعی و از بین رفتن احساس لذت را باعث میشوند. شواهدی وجود دارد که این مواد ارتباطات عصبی بین بخشهایی از مغز را که برای پردازش محرکهای عاطفی ضروریاند، تضعیف میکند.
افسردگی وزن بدن را چگونه تحت تاثیر قرار میدهد؟
این بیماری تاثیرات عمیقی بر متابولیسم بدن دارد. یکی از تاثیرات افزایش سطح هورمونهای استرس در افسردگی و تاثیر مستقیم روی متابولیسم گلوکز در بدن است. اثر خالص و نهایی این هورمونها، افزایش مقاومت به انسولین است که منجر به تجمع چربی در بدن میشود. افسردگی نه تنها خطر دیابت را افزایش میدهد، بلکه به طور مستقل باعث افزایش ریسک چاقی نیز میشود.
به علاوه، اختصاصا انگیزه انجام هر کاری را مختل میکند، بنابراین افراد افسرده کمتر ورزش میکنند که این عامل نیز به افزایش وزن کمک میکند. ایجاد چربی شکمی یکی از راههایی است که افسردگی، از طریق آن فرد را مستعد بیماریهای قلبی میکند.
قلب چه نقشی در افسردگی ایفا میکند؟
بیماری هم به عنوان علت و هم به عنوان معلول، با افسردگی ماژور در ارتباط است. احساس افسردگی بعد از حمله قلبی، شایع است. با این حال، این اختلال ریسک فاکتور مستقلی برای بیماریهای قلبی به شمار میرود. پزشکان و محققان چندین مسیر بیولوژیک را که ممکن است افسردگی از طریق آنها در ایجاد مشکلات قلبی نقش داشته باشد، شناسایی کردهاند. افراد افسرده سطوح افزایشیافتهای از مواد التهابی دارند که در ایجاد بیماریهای قلبی نقش مستقیم ایفا میکنند.
سطح پلاکت، سلولهای ضروری در مکانیسم انعقاد، نیز در افراد افسرده دچار تغییراتی میشود. یک ارتباط احتمالی دیگر بین افسردگی و بیماری قلبی، اختلال در تنظیم سیستم عصبی اتونوم است. واکنشپذیری تغییریافته نسبت به اضطراب باعث مختل شدن سیستم عصبی اتونوم که بسیاری از جوانب عملکرد مغز را کنترل میکند، میشود؛ یکی از این تاثیرات افزایش احتمال آریتمیهای قلبی است.
هورمونهای مرتبط با اضطراب که اثرات مضری بر عملکرد مغز دارند، برای عملکرد قلبی نیز زیانهایی دارند، از قبیل تغییر متابولیسم گلوکز در سلولهای قلبی تشنه انرژی. مطالعه اخیر بر ۱۵۰ هزار فرد در 21 کشور نشان داده است که وقایع قلبی عروقی و مرگ در افراد دارای 4 علامت افسردگی یا بیشتر، نسبت به افراد بدون علامت 20 درصد بیشتر است. خطر وقایع قلبی عروقی ناشی از این اختلال در تمام کشورها افزایش داشته اما در مناطق شهری دو برابر مناطق روستایی و در مردان دو برابر زنان بوده است.