اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
بسیاری از کودکان، مقررات اجتماعی یا خانوادگی را نقض و در برابر بزرگسالان نافرمانی میکنند اما چه میزان از این رفتار به اختلال سلوک و نقش خانواده در آن بر می گردد. با این حال تا چه میزان میتوان باید چنین رفتارهای کودکان را طبیعی دانست؟ والدین بایستی روی کدام ملاکهای رفتاری مشکوک به این اختلال حساس باشند؟ برای پاسخ به این سؤالات به بررسی ملاکهای رفتاری این اختلال میپردازیم. آگاهسازی والدین از ملاکهای تشخیصی این اختلال کمک شایانی به ارجاع زودهنگام و اقدامات درمانی مناسب به این کودکان میکند.
اختلال سلوک یکی از اختلالات مهم دوران کودکی و نوجوانی محسوب میشود. این اختلال شیوع زیادی دارد و به همین دلیل در جوامع مختلف برنامههای پیشگیری و درمانی متعددی اجرا میشود. این اختلال میتواند با اختلالات دیگری همچون اختلال نافرمانی مقابلهای و اختلال بیشفعالی نیز همراه باشد یا به صورت مجزا در کودک ظاهر شود. شناخت ملاکهای رفتاری این اختلال میتواند کمک شایانی به والدین در ارجاع زودهنگام کودکان با نشانههای این اختلال کند. در این مقاله به بررسی و تبیین ملاکهای این اختلال میپردازیم.
اختلال سلوک نوعی الگوی رفتاری مکرر و مقاوم است که طی آن حقوق دیگران یا مقررات اجتماعی نقض میشوند. چنانچه مشخص است، محور اصلی این اختلال رفتارهای مخرب با حداقل حس دلسوزی است. این رفتارهای مخرب میتواند علیه انسانها یا حیوانها باشد. در مورد آزار و اذیت انسان آسیبهای جسمانی و حتی آسیبهای روانی و مالی را نیز دربرمیگیرد. در مورد آسیب به حیوانات نیز صدمه و آزار جسمانی بدون هیچ حس ترحمی را شامل میشود. همچنین رفتارهایی که هنجارها و قوانین را زیر پا میگذارد نیز وجود دارد. در صورت عدم درمان بهموقع و کاهش مشکلات این کودکان، احتمال انتقال این مشکلات به دوره نوجوانی و بزرگسالی و بروز اختلالهای رفتاری و مشکلات اجتماعی شدیدتر همچون اختلال شخصیت ضداجتماعی، بسیار زیاد است.
ملاکهای رفتاری اختلال سلوک
پرخاشگری نسبت به انسانها و حیوانات:
اغلب به سایرین زور میگوید، تهدید میکند یا میترساند.
اغلب کتککاری راه میاندازد.
از سلاحی استفاده میکند که ممکن است باعث صدمات جسمی شدید شود.
با انسانها بیرحم است.
با حیوانات بیرحم است.
در حضور صاحب مال دست به دزدی میزند.
دیگری را به اجبار وادار به عمل جنسی میکند.
تخریب اموال:
به عمد و با قصد ایجاد آسیب شدید، دست به آتشافروزی میزند.
بهعمد اموال دیگران را تخریب میکند.
فریبکاری و دزدی:
بدون اجازه وارد منزل، ساختمان یا ماشین دیگری میشود.
اغلب برای کسب منفعت، جلب مساعدت یا فرار از تعهد دروغ میگوید.
اشیای باارزش را در غیاب صاحب مال میدزدد.
نقض شدید مقررات:
با وجود منع والدین اغلب شبها را خارج از خانه سر میکند (شروع پیش از ۱۳ سالگی).
هنگام زندگی با والدین یا سرپرست حداقل دو بار شبانه از خانه گریخته است.
اغلب از مدرسه میگریزد (شروع پیش از ۱۳ سالگی).
وقتی اختلال سلوک وجود دارد، ممکن است نشانههای رفتاری اختلال نافرمانی و مخالفتورزی نیز همراه آن باشند. بنابراین تشخیص اختلال سلوک مانع از تشخیص اختلال نافرمانی لجوجانه نمیشود.
هرچند طبقه تشخیصی اختلال سلوک بیانگر وجود نوعی الگوی رفتاری خاص است اما کودکانی که در این گروه تشخیصی قرار میگیرند، بسیار با هم متفاوت هستند. کودکی ممکن است آتشافروز باشد اما کودک دیگر هرگز مرتکب حتی یک مورد آتشافروزی هم نشده باشد. برخی پرخاشگرند و برخی نه. همه کودکانی که تشخیص اختلال سلوک دارند اهل نزاع نیستند. عدهای کارهای خلاف میکنند و عدهای خیر. تعدادی آسیبشناسی روانشناختی خانوادگی دارند و تعدادی ندارند. گروهی تشخیصهای دیگر مثل بیشفعالی (ADHD) یا ناتوانیهای یادگیری دارند و گروهی خیر. به طور کلی، کودکان دارای اختلال سلوک اغلب تکانشی هستند، به تحریک زیاد نیاز دارند، از نظر همدلی و رشد اخلاقی ضعیف هستند و ارتباطهای بینفردی آنان مختل است (مارتین و هافمن، ۱۹۹۰). تعجبآور نیست که مصرف مواد مخدر نیز در میان آنان رایج است.
چگونه میتوانیم چنین برونریزی سرکشانهای را بهتر بشناسیم؟ لوبر، فنکامن و موگان (۱۹۹۳) حدود ۵۰۰ پسر ۳ تا ۱۶ ساله را در دورهای سه ساله مورد بررسی قرار دادند و سه شاخه یا قوس رشدی را که به اختلالات رفتار ایذایی ختم میشوند، شناسایی کردند. براساس نظر لوبر و همکاران این سه شاخه بدین شرح است:
1 شاخه رفتارهای آشکار شامل آن دسته اعمال ضداجتماعی است که مشخصه اصلی آنها درگیری و رودررویی با دیگران همانند جنگیدن، جر و بحث کردن و کجخلقی است.
2 شاخه رفتارهای ناآشکار شامل اعمال مخفی از قبیل دزدی، مدرسهگریزی و دروغگویی است.
3 سومین شاخه، درگیری زودهنگام با مراجع قدرت (مثل لجبازی و نافرمانی) است.
کمترین تخلف در پسران شاخه رفتارهای آشکار و درگیری با مراجع قدرت مشاهده شد در حالی که افراد با بیشترین میزان خلافهای خشن، طی این سالها در نمرههای هر سه شاخه افزایش نشان دادند. محققان ممکن است بتوانند انواع سببشناختی این اختلال را بیشتر بشناسند و در نتیجه ممکن است معلوم شود که گروهی از کودکان به صورتی متفاوت به اقدامات درمانی و اصلاحی پاسخ میدهند. شناسایی زودهنگام این اختلال و انجام اقدامات درمانی و اصلاح رفتاری برای این کودکان اهمیت بسیار زیادی دارد. این اختلال میتواند علل متعددی داشته باشد که با ارزیابی و تشخیص متخصصان میتوان آنها را شناسایی کرده و تا حد زیادی با روشهای گوناگون درمانی تأثیر این علل را کاهش داد.
اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن
تعیین میزان سهم خانواده در بروز مشکلات رفتاری و اختلال سلوک اهمیت زیادی دارد. خانواده نخستین زمینه اجتماعی کودک است و والدین به میزان زیادی در کسب قابلیتهای اجتماعی نظیر خودتنظیمی و مهارتهای درونفردی فرزندانشان سهیم هستند. بدون شک، خانوادههایی که در آنها تعارض، تربیت ضعیف، تعاملات خانوادگی سرد و عدم پاسخگویی به نیازهای کودک وجود دارد، نقش بارزی در پدیدآمدن آسیبهای روانی دارند. علاوه بر آن، ارتباطات خانوادگی غیرپاسخگو و طردکننده تأثیرات سوء ژنتیکی و مزاجی را تشدید میکنند. همچنین عوامل تربیتی محافظتکننده شامل همراهی کردن کودک در فعالیتها، مدیریت زمان کودک و وضع قوانین شفاف در پیشگیری مؤثر است. همچنین عوامل خانوادگی نظیر سطح نظارت پایین والدین، خانوادههای تکوالدی، اصول تربیتی و پرورش ناکارآمد، زمینه را برای بروز انواع آسیبهای اجتماعی و اختلال سلوک و نقش خانواده در بروز آن مستعد میسازند.
والدین نه تنها با رفتارهای غیرمنطقی خود کودکان را تحریک میکنند، بلکه با وضع قوانین نامناسب، وضعیت را وخیمتر نیز میکنند. برای مثال، مطالعهای نشان داد والدینی که اغلب از تنبیه فیزیکی استفاده کرده و سطح پایینی از عطوفت و گرمی را نشان میدهند و قوانین غیرقابل توضیح و غیرقابل استدلال را برای فرزندانشان به کار میگیرند، کودکانی با وجدان اخلاقی پایین تربیت میکنند که البته این کودکان سطح بالایی از مشکلات اجتماعی را دارند.
علاوه بر ویژگیهای فردی و خانوادگی، عواملی بیرون از چرخه خانواده وجود دارند که میتوانند رفتار کودک را تحت تأثیر قرار دهند. ادبیات پژوهشی مربوط به این زمینه نشان میدهد که افراد دارای مشکلات رفتاری، مجموعهای از عوامل اجتماعی نامطلوب نظیر سطح اقتصادی پایین، بیثباتی محل اقامت، زندگی در مکانهای شلوغ و خشونت اجتماعی را در کارنامه خود دارند (مک کابی، لوچینی، هاگ و هازن، ۲۰۰۵).
والدین با شناخت اثرات سوء رفتارهای تربیتی بر ایجاد مشکلات رفتاری در فرزندان نسبت به پیامد اعمال خود بینش بیشتری پیدا میکنند. شناخت ویژگیهای کودکان دچار اختلالات رفتاری از یک سو و آگاهی از نقش خانواده در بروز چنین مشکلاتی، در تنظیم رفتاری و تربیت مناسب کودکان تأثیر دارد.