سلامت روان

هیجان های خود را کنترل کنید

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
  • فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • ارائه مطالب علمی و روان شناسی
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان

انسانیت به طور فطری هدف گرا است. تجربه و نگرش، ما را به سمت تعیین اهدافی هدایت می کنند تا شرایط جهانی که ما مثبت یا منفی ارزیابی کرده ایم را، محقق کنند و ما تشویق شده ایم طوری رفتار کنیم که این شرایط را متناوبا ارتقا دهیم یا مانع آنها شویم. اهداف هر چه باشند، متداول است که اغلب بدون ارضا شدن کنار گذاشته می شوند: بیشتر مردم، اغلب اوقات، در اکثر کارهایی که انجام می دهند شکست می خورند- دست کم در طول تلاش های اولیه برای حل مشکل ایجاد شده. جایزالخطا بودمان به عنوان انسان، به همان اندازه ی حالات واکنش های هیجانی که روی آن کنترل نداریم، تضمین می کند که  فعالیت ها و رویداد هایی در زندگی ما اتفاق خواهند افتاد که با هدف ناسازگارند. ذهن بر تجربه ی ما از وقایع اثر متقابل دارد، وقایعی که با اهداف فردی ما برای ایجاد انگیزه مطابقت دارند یا ندارند.

اغلب، هیجانات منفی به خودی خود نامطلوب هستند- اضطراب، عصبانیت، گناه و امثال اینها- ما قصد داریم این هیجانات را کنترل کنیم، روند و نشانه آنها را تغییر دهیم- تا به جای اضطراب احساس نگرانی، به جای عصبانیت احساس رنجش و به جای خوشنودی احساس شادی کنیم. (Gross, 2014) هرچند تعداد زیادی روش های خود انگیزشی وجود دارد که با آنها می توان احساس را کنترل کرد و افراد می توانند از آن ها استفاده کنند، گسترش کلی هر روش به طور قابل توجه ای به کنترل آگاهانه ی فرآیندهای ذهنی بستگی دارد، که یکی از کارکرد های اجرایی است؛ کارکرد اجرایی به تلاشی آگاهانه اطلاق می شود که مغز فعالانه پردازش اطلاعات را تنظیم می کند. مهم ترین هدف این مقاله فراهم کردن توجیه علمی توانایی افراد برای تغییر واکنش احساسی شان در زندگی روزمره است.

شاید بهتر است اول فرآیند ایجاد هیجان را بفهمیم قبل از اینکه فرآیند های کنترل هیجان و کاربرد های جامع که آن را تسهیل می کند. مثل تقریبا همه ی رویکرد های ذهنی عصب شناسانه برای ایجاد احساس، نظریه ای وجود دارد که می گوید احساسات خروجی خاصی از توالی پردازش هستند. به عبارت دیگر، زمانی که رویداد ها در پیرامون ما رخ می دهند (یا درون ما، همچون موقعیت های تصور شده)، برای پردازشِ بیشتر، توجه به این موقعیت ها معطوف می شود و سپس افراد معنای این موقعیت ها را با توجه به اهداف خود «ارزیابی می کنند»، عکس العمل هایی نشان می دهند که نه تنها فقط احساسی نیستند بلکه رفتاری، روانشناسانه و حتی ذهنی هستند. برای مثال، اگر این باور که مردم باید منصفانه رفتار کنند شکل بگیرد، سپس ممکن است در زمانی که شخص آگاهانه جور دیگری رفتار کند، فرآیندهای توجه دست به کار خواهند شد و ارزیابی در مورد رویداد انجام خواهد شد «که آن شخص نباید فلان رفتار را با من می کرد،» که این می تواند منجر به پاسخ های متنوعی شود: ممکن است ضربان قلب افزایش یابد (فیزیولوژیکی)، عصبانیت ممکن است حس شود (احساس)، و ممکن است با خطاکار برخورد لفظی شود (رفتاری). این فرآیند ایجاد احساس، در «الگوی مدل احساس» (see Gross, 2014) معاصر بکار برده شده. در مدت زمان کوتاه، فرآیند های ذهنی، رابطه ی بین محرک و پاسخ را متعادل می کنند.

کنترل هیجانات به تعدیلِ تعداد، شدت، مدت یا نوع پاسخ هیجانی برمی گردد. افراد می توانند از شیوه های کنترل متفاوتی استفاده کنند و این شیوه ها می توانند جنبه های متفاوتی از فرآیند ایجاد هیجان را هدف بگیرند. برای مثال یک شیوه ی کنترل، پرت کردن حواس خود از محرک موثر با معطوف کردن توجه روی جنبه های انتخاب نشده ی محیط یا افکار شخص است. شیوه ی موثر تر دیگر، شیوه ی کنترلی است که معنای هدف را- در موقعیت مشابه، دوباره بازبینی می کند، سپس شیوه های کنترل هیجان برای افزایش یا کاهش هیجان مثبت یا منفی عمل می کند.

هیجانات، بدون کمک کارکرد اجرایی  به ندرت کنترل می شوند: یعنی، بدون اینکه مغز جنبه های خاصی از پردازش اطلاعات را کنترل کند. در سطح کالبد شناختی، کارکردهای اجرایی به طور گسترده در قالب یک جانبه کردن لوب پیشانی برای فعالسازی تکالیف هدف محور شناخته شده اند و از طرف دیگر برعکس، در فرآیند بازداری اینگونه نیست (Miller & Cohen, 2001) تحقیق علوم اعصاب شناسی اخیر درمورد نقش کارکرد اجرایی در کنترل احساس، این ایده را تایید می کند که شیوه های کنترل در اندازه ای که به منابع اجرایی اتکا می کنند متفاوت هستند (Braunstein et al., 2017). نتیجه ی خواسته های اجرایی متفاوت این است که این شیوه ها متنوع خواهند بود- ابعادی و مطلق- با توجه به قسمت هایی از مغز که به کار می رود؛ فراتحلیل های متعددی بر تعدادی از نواحی دلالت کرده است. وقتی شیوه های کنترل احساس همچون ارزیابی مجدد به کار گرفته می شوند، لب پیشانی- به ویژه قشر مخ پیش سری- هیجانات را کاهش می دهد- و هم چنین بخش های مرتبط چون بادامه با جلوگیری از فعالیت اعصاب این قسمت ها.(Ochsner et al., 2005).

هرچند، ساز و کار هایی که هیجان را در سطح پردازش اطلاعات کنترل می کنند کمتر شناخته شده اند؛ برای مثال مطالعات اندکی نقش سیستم های اجرایی برای پیش بینی، برنامه ریزی، نظارت، حل مسئله، تشخیص خطا و امثال اینها را در بکار گیری شیوه های کنترل همچون بازبینی مجدد را بررسی کرده اند.

در مجموع، پاسخ های هیجانی به موقعیت مشخص بین افراد فرق خواهد داشت، اما شما تا آنجایی که انگیزه دارید می توانید پاسخ را کنترل کنید، شما شیوه هایی که می توانند برای مثال، احساس منفی را کاهش دهند، را در اختیار خواهید داشت. یکی از شیوه های موثر این است که رویداد هایی که با هدف ناسازگارند را طور دیگر ارزیابی کنید. برای مثال، در ارتباط با موقعیت ذکر شده که با شخص منصفانه رفتار نشده است، شخص می تواند ارزیابی اولیه ازاینکه «شخص نباید همچین رفتاری با من می کرد» را به «هرچند این فرد با من رفتاری کرد که منصفانه نبود، اما چرا افراد باید جور دیگر رفتار کنند، به هر حال همیشه هستند کسانی که با اهداف من در تقابل اند، من صاحب جهان نیستم.» دوباره بازبینی کند. تحقیق در عصب شناسی ذهنی بررسی کرده است که نواحی اجرایی مغز از شیوه های کنترل حمایت می کند، اما خیلی از فرآیند های تئوری و عملی هنوز نیازمند درک بهتر ما از نقش کارکرد اجرایی در کنترل هیجان است.

منبع
کانون مشاوران
نمایش بیشتر

عظیمی

کارشناس ارشد روان شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: