7 ترس که مانع پیشرفت است!
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
همهی ما دلمان میخواهد پیشرفت کنیم و اهدافی را که در سر داریم تحقق ببخشیم، اما چرا فقط تعداد اندکی از ما به آرزوهایمان میرسیم؟ در ادامه، از ترسهایی خواهیم گفت که قدرت تصمیمگیری را از ما میگیرند، اما اگر یاد بگیریم بر ترسهایی که نمیگذارند تواناییهایمان را به چالش بکشیم غلبه کنیم، خواهیم توانست اهدافی را که دستنیافتنی مینمایند به واقعیت تبدیل کنیم.
۱. از شکست میترسید
هرچه در زندگی اهداف دور و درازتری داشته باشید، سختتر خواهید توانست به انتظاراتی که از خودتان دارید جامهی عمل بپوشانید. در نتیجه، چون از شکست میترسید و فکر میکنید به اهداف مورد نظرتان دست نخواهید یافت، ترجیح میدهید دست روی دست بگذارید و هیچ قدمی در جهت تحقق اهدافتان برندارید. اما با این طرز فکر فقط خودتان را عقب میاندازید و هرگز نخواهید توانست به قابلیتهایی که در وجودتان نهفته است پی ببرید.
اجازه ندهید ترس از شکست بر شما غلبه کند. میپرسید چرا؟ خوب معلوم است، چون بیعملی و دست روی دست گذاشتن به ضررتان تمام خواهد شد. همهی ما در مقاطع مختلفی از زندگی به لحظات سرنوشتسازی برمیخوریم که اگر دست بجنبانیم، زندگیمان را از این رو به آن رو خواهند کرد و این فقط به تصمیم خودمان بستگی دارد که به این فرصتها پشت پا بزنیم یا از آنها در جهت تحقق اهدافمان سود ببریم.
یادتان نرود هیچ موفقیت بزرگی بدون زحمت به دست نمیآید. آدمهای موفقی که در برنامههای تلویزیونی حضور مییابند، یک شبه به مدارج عالی نرسیدهاند. شما فقط نتیجهی زحمتشان را میبینید، حال آن که برای رسیدن به این موفقیت چه فراز و فرودهایی که تجربه نکردهاند. پس اگر دست به کاری زدید که نتیجهاش به دلخواهتان تمام نشد، فکر نکنید شکست خوردهاید، بلکه از این تجربه درس بگیرید. این تجربه کمکتان خواهد کرد که اشتباهات گذشتهیتان را در تلاشهای بعدی تکرار نکنید.
۲. از موفقیت میترسید
به احتمال زیاد ترس از موفقیت کمتر به گوشتان خورده است. بله، همان طور که خیلیها از شکست واهمه دارند، آدمهایی هم هستند که از موفقیتهای آنچنانی میترسند. بهبود روابط اجتماعی، رشد و توسعهی فردی و ارتقای شغلی نمونههایی از موفقیت هستند که بسیاری از ما به آنها فکر میکنیم. به دنبال هر نوع موفقیتی که هستید، ابتدا باید این واقعیت را بپذیرید که هیچ موفقیتی بدون تغییر حاصل نمیشود، یعنی همین طور که قدم به قدم به موفقیت نهایی نزدیکتر میشوید، روند بعضی امور تغییر خواهد کرد.
چون به این تغییرات عادت ندارید، شاید در ابتدا احساس خوشایندی نداشته باشید. توصیه میشود از این احساس ناخوشایند که چیزی شبیه ترس و اضطراب است به وحشت نیفتید، چرا که این دلهره صرفاً یک بخش طبیعی از فرآیند موفقیت است و چیز عجیب و غریبی نیست.
وقتی دست به کار جدیدی میزنید، اولش هیجانزده، پرانرژی و در عین حال مضطرب هستید. همیشه بخشی از دلهرهیتان به این دلیل است که میترسید شکست بخورید و بخش دیگر آن بابت ترس از موفقیت است. آدمهایی که از موفقیت میترسند از خودشان میپرسند: «اگه موفق بشم بعدش چی میشه؟ نکنه یه عالمه کار خالی شه روی سرم، طوری که نتونم از پس همهشون بربیام؟»
پیشنهاد میکنیم برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادهاند، از پیش برنامهریزی نکنید. برای کسی که از بیرون به قضیه نگاه میکند، چنین پرسشهایی احمقانه به نظر میرسند، در حالی که برای شما همین دغدغههای بیمورد آنقدر جدی و واقعی هستند که حتی فکرشان مضطربتان میکند.
بجای این که بیهوده غصه بخورید، به خودتان بگویید: «درسته سؤالاتی که الان توی ذهنمه چیزایی هستند که ممکنه در آینده مجبور بشم بهشون فکر بکنم، اما واقعیت اینه که در حال حاضر دونستن راهحل این سؤالها به دردم نمیخوره و بعدا میتونم هر موقع وقتش شد براشون یه چارهای پیدا کنم.»
نیازی نیست برای اتفاقاتی که هنوز نیفتادهاند از پیش تصمیم بگیرید. این کار فقط باعث میشود بیدلیل بترسید و نتوانید در قدمهای بعدی درست عمل کنید. بیشتر به اموری بپردازید که در حال حاضر میتوانید انجامشان دهید و غصهی چیزهایی را نخورید که کنترلشان از دستتان خارج است. بجای این که مدام به فکر اتفاقات آینده باشید، همهی قدرتتان را به کار بگیرید تا موانعی را که امروز پیش پایتان قرار دارند از بین ببرید. مقصود این نیست که به کل از آینده چشم بردارید، بلکه لازم است موانعی را که شاید در آینده سر راهتان سبز شوند از همین الان تشخیص دهید، ولی نیازی نیست برای رفعشان پیشاپیش اقدام کنید.
۳. از قضاوت دیگران میترسید
خیلی از ما با این باور بزرگ شدهایم که اگر در زندگی به هر موفقیتی برسیم، دیگران حمایتمان خواهند کرد و از موفقیتمان خشنود خواهند شد. اما واقعیت میتواند چیز دیگری باشد. در زندگی واقعی، آدمهای زیادی هستند که ممکن است از موفقیتهای اطرافیانشان دلگیر شوند.
این قبیل آدمها به پیشرفت دیگران حسادت میکنند. آنها برایشان اهمیتی ندارد که به چه دستاوردی رسیدهایم و حتی اگر کاری که انجام دادهایم به نفع بشریت باشد، باز هم قضاوتمان خواهند کرد. اگر مدام به این توجه کنیم که دیگران چه فکری دربارهیمان میکنند، فقط خودمان را از بین خواهیم برد و دیگر نخواهیم نتوانست برای تحقق اهدافمان کمر راست کنیم.
چنانچه بیش از حد به نظرات اطرافیانتان اعتنا کنید، بعد از مدتی به آدمی تبدیل میشوید که دیگران برایش تصمیم میگیرند و از خودش هیچ ارادهای ندارد. بگذارید دیگران هر چه دلشان خواست دربارهی تصمیماتتان بگویند. به خودتان بقبولانید که نمیتوانید جلوی افکار مردم را بگیرید، چون آنها هر کاری هم که بکنید، در نهایت آنطور که خودشان دوست دارند قضاوتتان خواهند کرد. به تدریج در ادامهی مسیر یاد خواهید گرفت که قضاوتهای نابجای دیگران بیش از آن که به شخص شما مربوط باشد، در واقع آینهی تمامنمای چیزی است که خودشان هستند.
۴. میترسید از گذشته دل بکنید
به ده سال پیش فکر کنید که جوانتر بودید. آن وقتها زندگی آسانتر نبود؟ واقعیت این است که آن روزها وظایف کمتری برای انجام دادن داشتید و به همین دلیل زندگی برایتان آسانتر سپری میشد. اگر از ترس واقعیتهای امروز مدام به گذشته بچسبید، از پیشرفت باز خواهید ماند. فقط اتفاقات گذشته نیست که باید رهایشان کنید، بلکه باید همهی آن چیزهایی را که باعث شدهاند در گذشته گیر کنید دور بریزید. از آدمها، مکانها و حتی وسایلی که نمیگذارند در حال زندگی کنید، دست بکشید. وابستگی به گذشته ممکن است وادارمان کند تصمیماتی بگیریم که به هیچ وجه با شرایط فعلیمان همخوانی ندارند.
دل کندن از گذشته دقیقا همان چیزی است که همهی ما به آن نیاز داریم. نه این که مجبور باشید خاطرات گذشته را به فراموشی بسپارید یا وانمود کنید هیچ اتفاقی نیفتاده است، بلکه یاد بگیرید آدمهایی را که سالها قبل برایتان مهم بودند یا وسیلهای را که به شدت به آن وابسته بودید، در همان گذشته باقی بگذارید.
اینها چیزهایی هستند که در زمان خودشان اهمیت داشتند و نباید زندگی الانمان را تحتالشعاع قرار دهند. فقط به این ترتیب است که میتوانید صلاح زندگی فعلیتان را دریابید. بپذیرید که با گذشت سالها همه چیز تغییر میکند و رابطهای که در گذشته به نفعتان بوده است، شاید امروز به دردتان نخورد.
خلاصه این که بار گذشته را زمین بگذارید و در حال زندگی کنید. دست کشیدن از گذشته آزادی میآورد و به شما این امکان را میدهد که با خیال آسوده برای زندگی امروزتان تصمیم بگیرید و آیندهی بهتری را برای خود رقم بزنید.
۵. از این که با دیگران فرق کنید میترسید
جیم ران، نویسندهی آمریکایی، میگوید: «هر انسانی میانگینِ پنج نفری است که بیشترین زمان را با آنها گذرانده است. این جملهی کوتاه به زیبایی نشان میدهد آدمهایی که با آنها ارتباط داریم، چقدر میتوانند در زندگیمان تأثیرگذار باشند. چیزی که اکنون به عنوان هنجار پذیرفتهایم، تا حد زیادی تحت تأثیر عقاید افرادی است که روزمره با آنها سر و کار داریم. به همین دلیل اگر کاری انجام دهیم که در هنجارهای خانواده و دوستانمان تعریف نشده باشد، عجیب و غریب به نظر خواهیم رسید. یادتان باشد اطرافیانتان هر تصمیمی که بگیرند، تصمیماتشان زندگی شما را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
چنانچه کاری از شما سر بزند که در قاعده و قانون جماعت اطرافتان ثبت نشده است، به سرعت همهی توجهات به سمت شما جلب خواهد شد و ممکن است دیگران همراهیتان نکنند. اما اگر درست مثل اطرافیانتان رفتار کنید، راحتتر میتوانید با خودتان همراهشان کنید.
پیشنهاد میکنیم خود را به زور در مسیری که دوست ندارید و خواستهی خودتان نیست قرار ندهید. یک مسیر جدید باز کنید و بیشتر با کسانی وقت بگذرانید که با آنها علایق و اهداف مشترک دارید. با کسانی ارتباط برقرار کنید که مسیر فکری شما را دنبال میکنند تا بتوانید با آنها به تبادل نظر بپردازید و انگیزه بگیرید. آدمهایی که مثل خودتان فکر میکنند، کمک خواهند کرد که زندگیتان را بسازید و در آینده به همان کسی تبدیل شوید که از خودتان انتظار دارید.
۶. میترسید تنها بمانید
همهی ما دلمان میخواهد دوستمان بدارند و حمایتمان کنند. بدون شک از این که احترام ببینیم و به خاطر کارهایی که انجام میدهیم تحسین شویم، لذت خواهیم برد. اما گاهی آنچه ما از زندگی میخواهیم با اهداف دیگران در تضاد است. بدانید موفقیت زمانی حاصل میشود که تصمیم بگیرید کاری انجام دهید که اکثریت تمایلی به انجامش ندارند.
قبول کنید شاید مجبور شوید مسیر موفقیت را تنهایی طی کنید، چون بیشتر مردم این روحیه را ندارند که مثل شما برای رسیدن به اهدافشان سخت تلاش کنند. باید با موانع زیادی دست و پنجه نرم کنید، حال آن که فقط گروه اندکی درکتان خواهند کرد.
از این رو، شاید فکر کنید تا به حال هیچ کس در مسیری که شما به آن وارد شدهاید قدم نگذاشته است، اما اصلا این طور نیست؛ کسانی هم هستند که با مشکلات مشابه شما پیشتر روبرو شده اند. شاید جزییات مسیر متفاوت باشد، اما در نمای کلی بیشتر آدمهای موفق تقریبا مشکلات یکسانی را تجربه کردهاند.
آن قدرها هم که فکر میکنید تنها نیستید. در هر مرحلهای از زندگی با سختیهایی مواجه خواهید شد که پیش از شما کسانی بودهاند که بر این سختیها غلبه کنند. پس اگر کس دیگری توانسته این سختیها را پشت سر بگذارد، چرا شما چرا نتوانید؟
۷. میترسید وقتتان تلف شود
«متأسفم که زمان داره میگذره و من هنوز هیچ کار خاصی انجام ندادم.» اینها کلماتی است که خیلی از ما در پسِ ذهنمان داریم، به ویژه کسانی که در زندگی دنبال یک مسیر جدید میگردند. هر چه سنمان بالاتر میرود، بیشتر متوجه گذر زمان میشویم و سعی میکنیم از وقتمان نهایت استفاده را ببریم. اگر برای یادگیری یا انجام کاری وقت گذاشتهاید، مطمئن باشید که ارزشش را دارد، چون در آینده همین چیزی که یاد گرفتهاید یا کاری که انجام دادهاید، زمینهساز مسیرهای جدید دیگری در زندگیتان خواهد شد.
به جای این که به انجام دادن یا ندادن کاری شک کنید، به پیامدهای انجام ندادن آن کار فکر کنید و از خودتان بپرسید اگر تصمیم بگیرم که این کار را نکنم چه خواهد شد. جِف بِزوس، مؤسس سایت آمازون، تعریف میکند که وقتی میخواست برای درست کردن یک استارتاپ از شغل پردرآمدی که داشت دست بکشد، خودش را در ۸۰ سالگی تصور کرد. او از خودش پرسید وقتی ۸۰ ساله شد، آیا از این که در جوانی از شغل پردرآمدش به خاطر درست کردن استارتاپ دست نکشیده خوشحال خواهد بود.
بزوس معتقد است اگر دیدیم انجام ندادن کاری باعث خواهد شد که در ۸۰ سالگی تأسف بخوریم، پس حتما باید انجامش دهیم. حداقل امتحان کردن آن کار به انجام ندادنش میارزد، حتی اگر به موفقیتی که انتظار داریم نرسیم.