وسواس شستشو، علائم و درمان ها
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
مبتلایان به وسواس شستشو به قدری از کثیفی و چرک وحشت دارند که اغلب ساعات روز را بهشکلی طاقتفرسا صرف تمیزکاری و شستن بدن یا اشیای مورد استفادهی خود میکنند. این آلودههراسی نهتنها باعث جان به لب شدن خود بیمار میشود، بلکه زندگی اطرافیانش را نیز از حالت طبیعی خارج میکند. این بیماری با عنوان وسواس آلودگی نیز شناخته میشود و متأسفانه شیوع فراگیری در میان مردم دارد. در ادامه قصد داریم ضمن بررسی راهکارهای درمان وسواس شستشو به معرفی مختصر پارهای از علائم و علل بروز این بیماری بپردازیم.
وسواس شستشو چیست؟
وسواس شستشو عبارت است از احساسی آزاردهنده مبنی بر اینکه آلودگیها علیرغم بارها شستشو هنوز از بین نرفتهاند. این وسواس یکی از شایعترین انواع اختلال وسواس فکریـعملی (OCD) است که البته جزو درمانپذیرترین وسواسها نیز به شمار میرود. بسیاری از مبتلایان به این بیماری تصور میکنند هرگونه تماس اتفاقی یا قرارگیری در معرض آلودگیها منجربه آلودگی کامل و آسیب جدی میشود. بیماری که بهموجب این طرز تفکر دائما نگران حفظ خود از آلودگیهاست، به نظافت و شستشوی افراطی روی میآورد، اما باز هم بهسختی احساس تمیزی میکند.
علائم وسواس شستشو
وسواس شستشو معمولا به دو شکلِ تردید در مورد تمیزی و تحملناپذیری این تردید ظاهر میشود. فرض کنید مجبور شدهاید دستتان را در جایی تاریک با فشار آب کم بشویید، اما همین که شستن دستها تمام میشود این تردید مثل خوره به جانتان میافتد که دستتان را خوب نشستهاید، حال آنکه سرسختانه باور دارید ادامهی زندگی شما به شستشوی بیکم و کاست دستها بستگی دارد. چه احساس آزاردهندهای است مگر نه؟! این دقیقا همان تردید جانفرسایی است که مبتلایان به وسواس شستشو شب و روز با آن دست و پنجه نرم میکنند. فرد بیمار برای اینکه از شر این تردید خلاص شود، عمل شستن را به دفعات زیاد تکرار میکند و بهتدریج به مرحلهای میرسد که دیگر حاضر نیست دست از شستشو بردارد. اساسا وقتی فردی تسلیم این پنداشت میشود که باید فعل شستن را بدون نقص انجام بدهد، نگرانی پیرامون لزوم تمیزی کامل و نیاز به پرهیز از آلودگیها در ذهنش قوت میگیرد، تا آنجا که دیگر امکان تمیز شدن در حد لازم بهسادگی میسر نیست.
خیلی وحشتناک بود. میدونستم که تمیزم، اما همش فکر میکردم که شاید کاملا تمیز نباشم و واسه همین به شستن ادامه میدادم. این کار تقریبا یک ساعت طول میکشید. اونوقت اگه اتفاقی به چیزی برمیخوردم که به نظرم کثیف بود، دوباره مجبور میشدم عملیات شستشو رو از سر بگیرم. ولی انگار برخوردهای تصادفی با اینجور چیزای کثیف تمومی نداشت.
به گفتهی دکتر دین مَککِی، درمانگر بیمار فوق، این فرد که از قدرت آلودگیزدایی صابون ناامید شده بود، پس از مدتی به استفاده از پاککنندههای ضدعفونیکننده روی آورد. این بیمار در ابتدای درمان اصلا تصورش را هم نمیکرد که بهبود پیدا کند و حتی وقتی دکتر مَککِی گفته بود که وسواس شستشو با انجام تمرینات درمانی قابل بهبود است، با خنده جواب داده بود که خواهیم دید! این در حالی است که وضعیت او طیِ سه سال درمان تا حدی بهبود پیدا کرد که اکنون به روزی فقط سه مرتبه شستشوی دستها و هر بار فقط یک دقیقه رضایت میدهد.
تردید در مورد تمیزی برای مبتلایان به وسواس شستشو تحملناپذیر است. یک فرد غیروسواسی حتی اگر از تمیزی کامل دستها به دلیل شستن در جایی تاریک و با فشار آب کم مطمئن نباشد، از این مسئله با بیاعتنایی عبور خواهد کرد، درحالی که تحمل احتمال تمیزی ناقص برای مبتلایان به وسواس شستشو بهراحتی امکان ندارد. فرد بیمار حتی اگر چیزی را ۹۹ درصد تمیز بداند، از فکر یک درصد کثیفی باقیمانده به وحشت میافتد و همین مقدار ناچیز را مضر و کشنده تلقی میکند. این قبیل افراد حتی زمانی که احساس میکنند همین مقدار تمیزی کافی و رضایتبخش است، باز هم احساسی آزاردهنده از درون به آنها نهیب میزند که این بار همان مقدار جزئی آلودگی کار دستشان خواهد داد.
علل وسواس شستشو
مبتلایان به وسواس شستشو علل مختلفی را برای شستشوی افراطی عنوان میکنند که رایجترین آنها عبارتند از:
ترس از آسیب زدن به خود
ترس از آسیب زدن به خود یکی از شایعترین علل مرتبط با وسواس شستشوست. عدهای از مبتلایان میترسند که عدم پاکسازی کامل آلودگیها به آنها آسیب برساند. این افراد با خودشان فکر میکنند که اگر به اندازهی کافی تمیز نباشند، به طریقی در معرض آسیب قرار میگیرند و عواقب آن برایشان تحملناپذیر است.
ترس از آسیب زدن به دیگران
علت دیگری که معمولا از سوی مبتلایان به وسواس شستشو ذکر میشود، ترس از آلوده کردن غیرعمدی اطرافیان است که با عنوان وسواس احساس مسئولیت نیز شناخته میشود.
همیشه از این میترسیدم که باعث مریضی دیگران بشم. عادت داشتم دستهام رو ۲۰ دقیقه بشورم، تازه اون هم طبق یه الگوی خاص تا مطمئن بشم که حسابی تمیز شدن. با این حال بازم میل نداشتم با کسی دست بدم. اما اگه پیش میاومد که دستهام رو اونجوری که میخواستم نشسته بودم، همش فکر میکردم که بقیه ممکنه در اثر دست دادن با من مریض بشن. حتی حموم کردنم هم یه جور خاصی بود، اول سرم رو میشستم، بعد دونهدونه میاومدم پایین تا به پاهام میرسیدم. البته اون موقعها میارزید که اینقدر به خودم سختی بدم، چون اصلا نمیتونستم این فکر رو تحمل کنم که یه روزی باعث مریضی دیگران بشم.
بیمار فوق از این میترسیده که باعث مریضی دیگران شود. ترس این قبیل بیماران حول محور احساس مسئولیت در قبال سلامتی دیگران و ناتوانایی تحمل احساس گناهِ ناشی از عواقب بد شستن میچرخد. این وضعیت را میتوان در قالب زنجیرهی زیر خلاصه کرد:
احساس کثیفی –> شستن دستها –> تردید در مورد تمیزی دستها –> تشدید احساس مسئولیت در قبال سلامتی دیگران
افرادی که به علت ترس از آسیب زدن به دیگران به شستشوی افراطی دست میزنند، به خیال خودشان همیشه ناقل بیماری هستند و آلودگیهایشان را به هرکجا که میروند انتقال میدهند. در این میان از تأثیر اطلاعرسانی رسانهها نیز نباید غافل بود، زیرا وسواس برخی بیماران در پی آگاهی از عوامل بیماریزای تهدیدکننده در مکانهای عمومی تشدید میشود.
ایدز، هپاتیت، بیماریهای مقاربتی مانند هِرپِس، ویروس اِبولا و حتی سرماخوردگی و آنفولانزا نمونههایی از شایعترین بیماریهای مورد وحشت مبتلایان به وسواس شستشو به شمار میروند. همچنین بیمارستان، مترو، توالت عمومی، داروخانه و بهطور کلی اماکن عمومی محدودههای مکانی هراسانگیزی هستند که چون احتمال برخورد با عوامل بیماریزا یا افراد بیمار را افزایش میدهند، از سوی این افراد تحملناپذیر تلقی میشوند.
ترس از حشرات
ترس مبتلایان به وسواس شستشو از حشرات فقط به گزیده شدن محدود نمیشود، بلکه علت عمدهی ترس آنها این است که حشرات ناقل آلودگیهایی هستند که تماس با آنها منجربه آسیب میشود (آسیب به خود یا دیگران). بنابراین تفاوت این نوع ترس با فوبیای حشرات این است که فرد مبتلا به فوبیای حشرات قبل از هر چیز از گزیده شدن وحشت دارد، اما برای فرد مبتلا به وسواس شستشو، همهی حشرات به این علت شدیدا هراسانگیزند که ممکن است باعث ایجاد بیماریهای مرتبط با حشرات و بروز عواقب تحملناپذیر شوند.
پاکسازی آلودگیهای فکری
برخی مبتلایان به وسواس شستشو بهعلت پاکسازی آلودگیهای فکری اقدام به شستشوی افراطی میکنند. در این مورد بیمار سعی دارد گناهان خود را از طریق عمل شستشو پالایش کند. این حالت بخشی از وسواس خالص است و عمدهی دغدغهی بیمار را به رهایی از افکار ممنوعه معطوف میکند. اگر بیمار با افکار کفرآمیز دست به گریبان شود یا مثلا خرافهگرا باشد و اتفاقی گربهی سیاهی را جلوی منزلش ببیند (که طبق خرافات بدیمن است) آنوقت است که باید برای رهایی از این آلودگی فکری، رنج ساعتها شستشو را به جان بخرد.
راهکارهای درمان وسواس شستشو
قبل از اینکه راهکارهای مؤثر درمان وسواس شستشو را مرور کنیم، ابتدا قصد داریم به معرفی تعدادی از راهکارهایی بپردازیم که در گذشته مرسوم بودهاند اما این روزها توصیه نمیشوند.
درمانهای منسوخ:
حساسیتزدایی نظاممند
در این روش درمانگر سعی میکند از طریق تصویرسازی ذهنی و تجسم موقعیت هراسآور به بیمار یاد بدهد که در مواجهه با چیزی که از آن میترسد آرامش خود را حفظ کند. حساسیتزدایی نظاممند شاید در درمان سایر اختلالات اضطرابی مؤثر باشد، اما در مورد وسواس شستشو توصیه نمیشود، زیرا اغلب بیماران در نهایت نمیتوانند تمرینات آرامشبخشی را که در طول دورهی درمان یاد میگیرند، دقیقا در همان لحظهای که ترس از آلودگی بر آنها غلبه میکند اجرا کنند. وقتی هم که فرد نتواند مهارتهای فراگرفته را بهطرز صحیح بهکار ببندد، کل دورهی درمان بیاثر میشود و فقط ناامیدی است که برای بیمار باقی میماند.
مباحثهی شناختی
برخی درمانگران بر این باورند که به چالش کشیدن مستقیم باورهای غلط بیمار در بهبود وضعیت او مؤثر است، حال آنکه عدهای دیگر معتقدند بیمار با این روش فقط وارد یک مجادلهی کلامی بیفایده با درمانگر میشود که عملا بینتیجه است. البته ناگفته نماند که امروزه درمانگران بسیاری از شناختدرمانی برای درمان وسواس شستشو استفاده میکنند، اما این روش فقط در صورتی کارساز خواهد بود که کلا به شیوهای خاص در جهت درمان اختلال وسواس فکریـعملی بهکار گرفته شود و صرفا در قالب مباحثهی شناختی نباشد. در ادامه مفصلتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
واکاوی
عدهای از پژوهشگران بر این باورند که وسواس شستشو را باید نتیجهی فروپاشی فرایندهای درونروانی دانست و پذیرفت که فقط در صورت واکاوی درازمدت قابل درمان است. به عقیدهی دکتر مَککِی این روش به دو دلیل در درمان وسواس شستشو جواب نمیدهد:
دلیل اول اینکه چون در روش واکاوی روی علائم بیماری بهطور خاص تمرکز نمیشود، بیمار تا مدتها پس از آغاز درمان همچنان گرفتار علائم وسواس است و معمولا بهبود ملموسی مشاهده نخواهد کرد.
دلیل دوم اینکه روش واکاوی شاید در مورد برخی اختلالات دیگر مؤثر باشد، اما در مبتلایان به وسواس شستشو باعث تشدید تردید در مورد تمیزی و افزایش وخامت علائم بیماری میشود.
درمانگران سالها میدانستند که این روش هیچ بهبودی در مبتلایان به وسواس شستشو حاصل نمیکند. در سال ۱۹۶۵، درست پیش از آغاز پژوهشهای مرتبط با تأثیر رفتاردرمانی در بهبود اختلال وسواس فکریـعملی، نشریهی روانپزشکی بریتانیا اعلام کرد «اقدامات پیشین در درمان اختلال وسواس فکریـعملی کاملا ناامیدکننده بوده است و در مواجهه با این قبیل بیماران باید با ملایمت به آنها بگویید که کاری از دستتان ساخته نیست.» از آن زمان تا کنون هیچ پیشرفت قابل ملاحظهای در نظریههای روانکاویِ مربوط به درمان اختلال وسواس فکریـعملی صورت نگرفته است و هنوز هم اگر روش واکاوی در درمان وسواس شستشو اعمال شود، دورهی درمان بینتیجه خواهد بود.
متوقفسازی افکار
استفاده از مچبند لاستیکی یکی از روشهای مرسوم در متوقفسازی افکار منفی و وسواسگونه است. در این روش به بیمار توصیه میشود که یک کش لاستیکی را دور مچ دست خود ببندد و هر زمان که لزوم شستشو در فکرش بیدار شد، این کش را بهآرامی کشیده و رها کند. ضربهی آهستهای که در اثر رها شدن کش روی پوست ایجاد میشود، در واقع به منزلهی هشداری است که به بیمار یادآوری میکند جلوی افکار وسواسگونهی خود را بگیرد. هدف نهایی این است که فرد بتواند پس از مدتی کش لاستیکی را کنار بگذارد و در عوض در مواقع هجوم افکار وسواسگونه به خود هشدار «ایست» بدهد تا از شستشوی بیجا پرهیز کند، اما متأسفانه این روش در درمان وسواس شستشو موجب تشدید علائم بیماری میشود. مطالعات بسیاری نشان داده است که روش متوقفسازی افکار منفی برای مبتلایان به اختلال وسواس فکریـعملی و حتی سایر افراد مضر است.
و اما درمانهای مؤثر:
رفتار درمانی
این روش درمانی از دل یک سنت نظریِ پرمایه در روانشناسی موسوم به شناختـرفتاردرمانی اقتباس شده است. درمانگران میتوانند این روش را که بر پنج مرحله استوار است، چرخهوار تکرار کنند تا وسواس بیمار بهتدریج برطرف شود.
طبقهبندی ترسها: بیمار ابتدا باید به کمک درمانگر آلودگیهایی را که هراسانگیز میپندارد، بر اساس شدت ترس از شدیدترین به ضعیفترین فهرست کند. برای مثال شاید یک فرد مبتلا به وسواس شستشو بتواند دستمالی را که روی زمین افتاده علیرغم کثیفی تحمل کند، اما نتواند به کف زمین در صورتیکه حسابی برق نیفتاده باشد مستقیما دست بزند. دستگیرهی در، نشیمنگاه توالت فرنگی و دستگیرهی داخل واگن مترو از جملهی دیگر مواردی هستند که میتوانند در این فهرست جای بگیرند.
خودنظارتی: ثبت تعداد دفعات شستشوی دستها در مبتلایان به وسواس شستشو در بهبود علائم بیماری مؤثر است. خودنظارتی در مراحل بعدی درمان، بهویژه زمانی که مرحلهی مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ (پاسخ=شستشو) آغاز میشود، در پیگیری میزان موفقیت بیمار در انجام تمرینات رفتاری کاربرد دارد. فرد میتواند از طریق خودنظارتی به میزان بهبود علائم وسواس در طول دورهی درمان پی ببرد. بنابراین وقتی بیمار پیشرفت هفتگی خود را به اتفاق درمانگر بررسی میکند، راحتتر و دقیقتر میتواند به خاطر بیاورد که پیشرفت این هفتهی او چگونه و تحت چه شرایطی حاصل شده است. برای مثال فرد ممکن است در سه روز نخست آغاز تمرینات خیلی خوب عمل کند، اما چند روز قبل از ملاقات بعدی با درمانگر در اجرای تمرینات و کنترل رفتارهای وسواسگونهی خود دچار مشکل شود. این بیمار اگر طرز رفتار خود را با جدیت پیگیری و ثبت نکند، ممکن است خودش یا حتی درمانگر را به این اشتباه بیندازد که هیچ پیشرفتی از جلسهی قبل نداشته است، حال آنکه اگر فرمهای خودنظارتی را بهدقت پر کند معلوم میشود که پیشرفت داشته و فقط میزان پیشرفت او در مقایسه با روزهای نخست اندکی متغیر بوده است.
مواجههسازی و جلوگیری از پاسخ: در این مرحله درمانگر باید بیمار را با هریک از موارد فهرست بالا مواجه کند (درمانگر باید از آخرین مورد فهرست که کمترین ترس را در بیمار ایجاد میکند شروع کند)، اما فرد نباید پس از مواجهه با آلودگی دست به شستشوی وسواسگونه بزند. مواجههسازی از افکار وسواسگونهی بیمار در مورد کثیفی یا تمیزی جلوگیری میکند و علائم بیماری را سریعتر رو به بهبود میبرد. مزیت دیگر مواجههسازی جلوگیری از «اثر تقابل» است. البته این مرحله برای افرادی که شدیدا به پرهیز از آلودگیها اصرار دارند رنجآورتر است.
مواجههسازی مجدد: بیمار پس از شستن دستها (قطعا شستن غیر وسواسگونهی دستها بهعلت ضرورت رعایت بهداشت هیچ ممانعتی ندارد) باید مجددا در معرض آلودگی قرار بگیرد. گاهی بیماران از مواجههی مجدد با آلودگی مقاومت میکنند، اما این استراتژی روند درمان را سرعت میبخشد. هدف از تکرار مواجهه این است که بیمار بپذیرد پرهیز از آلودگی اجتنابناپذیر است و همیشه نمیتواند کاملا تمیز باشد. درمان تردید بیمار در مورد تمیزی هدف دیگر مواجههسازی مجدد است، یعنی درمانگر با تکرار مواجهه به فرد القا میکند که میتواند علیرغم آلوده شدن هنوز احساس تمیزی کند.
مسائل قراردادی: روند درمان وسواس شستشو و جلو بردن مواجههسازی بیمار با تکتک مواردی که در مرحلهی آغازین فهرست شدهاند مانند یک توافق قراردادی است، حال آنکه فرد در زندگی روزمره به احتمال زیاد با آلودگیهای هراسانگیز دیگری نیز مواجه خواهد شد که شاید در این فهرست نباشند. بیمار میتواند پس از مواجهه با مواردی که در فهرست نیستند عمل شستشو را انجام بدهد، اما فورا باید خود را با یکی از مواردی که جزء فهرست است مواجه کند. برای مثال شاید بیمار و درمانگر توافق کرده باشند که فرد فعلا به دستگیرهی در دست بزند و سعی کند از آلودگی دستگیرهی در نترسد، اما تا اطلاع ثانوی دستگیرهی در سرویس بهداشتی شامل این توافق نیست. حال اگر بیمار احیانا به دستگیرهی در سرویس بهداشتی دست زد، توصیه میشود فورا پس از شستن دستها به دستگیرهی در جای دیگری غیر از سرویس بهداشتی دست بزند.
این روش بر چه منطقی استوار است؟
درمانگر با تکیه بر این روش بیمار را به آلودگیهایی که هراسانگیز میپندارد خو میدهد یا بهعبارتی آلودگیهای مخوف را برایش عادی میکند. توجهتان را به مثال جالبی از دکتر مَککِی جلب میکنیم: اگر با دمپایی در ساحل قدم بزنید، اولش مقداری دانهی شن زیر انگشتهایتان میرود که اذیتکننده است، اما همین که بیاعتنا باشید و مدام سعی نکنید دانههای شن را از دمپایی خود بیرون بریزید، کمی بعدتر فکر شنها از ذهنتان خارج خواهد شد. مواجههدرمانی نیز دقیقا به همین شیوه عمل میکند، یعنی ابتدا بیمار بهعلت اضطراب ناشی از تمریناتی که باید انجام بدهد احساس تشویش و ناآرامی میکند، اما این حالات پس از مدت کوتاهی برطرف خواهند شد.
فهرست طبقهبندی شدهای که بیمار و درمانگر در مرحلهی آغازین تهیه میکنند نشاندهندهی مسیر گام به گام درمان است، اما اگر درمانگر این فهرست را خیلی تند پیش ببرد، یعنی بیمار را بدون وقفهی کافی پشت سر هم با مواردی که در فهرست آمدهاند مواجه کند، نهتنها وسواس فرد بهبود نخواهد یافت بلکه حتی ممکن است تشدید شود. بیایید دوباره به همان مثال شنها برگردیم: دانههای شن در صورتیکه خیلی زیاد نباشند معمولا قابل تحمل هستند، اما اگر همهی دمپایی شما پر از شن شود باید با آن مقابله کنید وگرنه باعث ایجاد تاول و درد تحملناپذیری خواهد شد.
مبتلایان به وسواس شستشو در ابتدای درمان اصرار به شستشوی افراطی دارند، اما برای اینکه بیمار بتواند از این افراط دست بردارد و عمل شستن را در حد طبیعی انجام بدهد، شاید لازم باشد چند باری به توصیهی درمانگر فقط برای مدتی کوتاه تفریط در شستشو را نیز امتحان کند. دکتر مَککِی گاهی بهعنوان بخشی از مراحل درمان به بیمار نشان میدهد که مثلا میشود ته کفش را لیس زد یا به هر چیزی داخل توالت دست مالید و بعد با همان دستِ نشسته پفک نمکی خورد! درست مثل این است که درمانگر بخواهد با هل دادن بیمار به آن طرف بوم امکانپذیری چنین رفتارهایی را نشان بدهد، اما نشان دادن امکانپذیری این تفریط در همان روز اول درمان جایز نیست.
شناختدرمانی
شناختدرمانی در چند سال گذشته به تکامل قابل ملاحظهای در حوزهی بهبود علائم اختلال وسواس فکریـعملی دست یافته است. این روش اکنون فقط حالت مباحثهای ندارد، بلکه بیمار و درمانگر باید با همکاری یکدیگر به دنبال راهکارهایی بگردند تا باورهای غلط بیمار در مورد آلودگی اصلاح شوند. برای مثال مبتلایانی که از آسیب زدن به دیگران میترسند، به عقیدهی خودشان در قبال خیلی چیزها مسئول هستند و باید روی هر موقعیتی به اندازهی کافی کنترل داشته باشند. اصلاح این قبیل باورهای غلط در کانون توجه این روش تکاملیافته قرار دارد.
کمالگرایی، تفکر احتمالگرا و آمیختگی فکرـعمل نمونههای دیگری از باورهای غلط در مبتلایان به وسواس شستشوست. بیمار بهموجب کمالگرایی تصور میکند که باید در همه یا اکثر فعالیتها که شستشو نیز یکی از آنهاست، بدون نقص عمل کند. در تفکر احتمالگرا فرد به واقعیت پیوستن هر فکری را محتمل میداند. برخی بیماران نیز بهعلت باور به آمیختگی فکرـعمل مایلند افکار را با اعمال مرتبط با آنها یکسان بشمارند. برای مثال بیمار معتقد است همین که پیش خودش فکر کند تمیز نیست، یعنی اینکه خودش را کثیف خواهد کرد یا اگر فکر کند به کسی آسیب میرساند، یعنی واقعا عمل آسیب رساندن را انجام خواهد داد.
شناختدرمانی اگر با رفتاردرمانی (همان مراحل پنجگانهای که در بالا تشریح شد) همراه شود میتواند موفقیتآمیز باشد. عدهای از درمانگران معتقدند شناختدرمانی بهتنهایی تأثیر بسزایی در روند درمان ندارد، اما مشاهده شده است که وقتی با رفتاردرمانی ادغام میشود بیماران در انجام تمرینات رفتاری موفقتر عمل میکنند.
موانع درمان موفقیتآمیز
موانع مختلفی ممکن است روند درمان مبتلایان به وسواس شستشو را با دشواری روبهرو کند که اصلیترین آنها عبارتند از:
حضور و نظارت درمانگر
نقش درمانگر در طول دورهی درمان میتواند به یکی از موانع اختلالگر در درمان مؤثر وسواس شستشو تبدیل شود. تا اینجا متوجه شدیم که درمانگر باید با مهیا کردن تمرینات اضطرابآور به بیمار نشان بدهد که تحمل آلودگیها امکانپذیر است. اما شاید چون درمانگر در حین اجرای این تمرینات حضور دارد و ناظر اتفاقات است، بیمار مسئولیت عواقب مواجهه با آلودگی را به گردن درمانگر بیندازد. بهعبارت دیگر، فرد ممکن است تصور کند اگر در پی مواجهه با آلودگی (مثلا دست زدن به دستمال کثیفی که روی زمین افتاده یا لمس وسایل توالتهای عمومی) آسیبی به خودش یا اطرافیانش وارد شود، مسئول این خطا درمانگر خواهد بود که در تمامی مراحل اجرای تمرین حاضر و نظارهگر بوده است.
البته چنین بیمارانی به عمد از خودشان سلب مسئولیت نمیکنند، بلکه این یک واکنش طبیعی نسبت به ترس و اضطراب است. برای غلبه بر این دشواری درمانگر باید از بیمار بخواهد مشابه تمریناتی را که داخل مطب با حضور و نظارت او انجام میدهد، خارج از مطب و در زندگی روزمرهی خود نیز تکرار کند. تمرین و تکرار، یک بخش خیلی مهم از مراحل درمان است، اما در چنین شرایطی لزوم پیگیری تمرینات در عدم حضور درمانگر از اهمیت بالاتری برخوردار است.
باورهایی که بیش از اندازه به آنها بها داده شده
وجود باورهایی که بیش از اندازه به آنها بها داده شده مانع دیگری است که معمولا در روند درمان وسواس شستشو اختلال ایجاد میکند. برای مثال بیماری که معتقد است فقط با ۳۶ مرتبه شستشوی دستها میتواند بهطور کامل از شر آلودگیها خلاص شود و شستن کمتر از این مساوی با آسیب است، درگیر یک باور بیش بها داده شدهی شدید است. وقتی شدت باورهای بیش بها داده شده بالا باشد، این باورها به دو طرف یک شمشیر دو لبه تبدیل میشوند. یک طرف این شمشیر نمایانگر افکار معقول (فرد به افکار غلط خود اذعان دارد، اما قادر به رهایی از وسواس شستشو نیست) و طرف دیگر آن نمایانگر افکار نامعقول (فرد به هیچوجه قادر به درک افکار غلط خود نیست) است. فرد در چشم برهم زدنی میتواند لبهی شمشیر را برگرداند و تغییر جهت بدهد. به همین علت اگر باورهای غلط بیمار در مورد لزوم شستشو خیلی شدید باشند، مدت درمان باید طولانیتر در نظر گرفته شود. متأسفانه پیشبینی نتیجهی درمان در این قبیل بیماران معمولا مثبت نیست، اما نه به این معنی که امیدوارکننده نباشد، زیرا در چنین شرایطی فقط کافی است که درمانگر به درمان قویتر یا افزایش مدت درمان یا ترکیبی از هر دو روی بیاورد.
خودداری بیمار از انجام تمرینات
گاهی بیماران از شرکت در تمرینات مرتبط با درمان خودداری میکنند. این مشکل اغلب زمانی اتفاق میافتد که ترس ناشی از انجام تمرینات رفتاری بهقدری زیاد باشد که فرد نتواند تحمل کند. در اینجا درمانگر باید تمریناتی را تدارک ببیند که بیمار قادر به انجامشان باشد تا به این ترتیب فرد به شرکت فعال در تمرینات ترغیب شود. کلید حل این مشکل خلاقیت است. دکتر مَککِی تجربهی کار با بیمارانی را داشته است که درمانگران قبلی آنها بهعلت ناتوانی این افراد در انجام تمرینات، به همکاری مشتاقانه با بیمار تمایل نداشتند، این در حالی است که درمانگر باید در طراحی تمرینات خلاقیت و حوصله به خرج بدهد.
پایداری درمان
اغلب مبتلایان به وسواس شستشو در صورت پیگیری درمان بهبود پیدا میکنند، اما مهم این است که درمان دارای اثرات پایدار باشد و علائم بیماری پس از مدت کوتاهی عود نکند. انجام بسیاری از تمرینات رفتاری وقتی بیمار به پایان دورهی درمان میرسد دیگر آزاردهنده و اضطرابآور نیستند، با این حال بیمار باید حتی پس از اتمام جلسات درمان همچنان به انجام تمریناتی که پیشتر باعث آزار و اضطراب او میشدند ادامه بدهد. تداوم خوددرمانی باعث پایداری بهبود حاصلشده میشود. درست همانطور که ورزش منظم برای حفظ سلامتی بدن ضروری است، مبتلایان به وسواس شستشو نیز برای پایداری نتایج مثبت درمان به انجام مداوم تمرینات ذهنی و رفتاری نیاز دارند تا بهلحاظ ذهنی سالم بمانند. اگر لزوم ادامهی این تمرینات را هنوز درک نکردهاید، شاید بهتر باشد این ضرورت را به مسواک زدن تشبیه کنیم و مؤکدا یادآور شویم که انجام تمرینات رفتاری به منزلهی مسواک زدن ذهن است و از برگشت بیماری جلوگیری میکند.
کلام آخر
اگر به وسواس شستشو مبتلا هستید و هنوز هیچ اقدامی در جهت درمان انجام ندادهاید، بدانید که این بیماری در بسیاری از موارد قابل درمان است. پس چرا وقتی امید بهبودی هست، دست روی دست گذاشتهاید تا تمیزکاری و شستشوی افراطی همهی قوای جسمیتان را تحلیل ببرد! پژوهشهای متعدد نشان داده است زمانی که درمان به شیوهی درست انجام شود، علائم وسواس در ۸۰ درصد بیماران بهبود مییابد. راهکارهای درمانی مؤثر در این زمینه پیوسته در حال بهروز رسانی هستند و چه بسا در آیندهی نزدیک برای آن دسته از بیمارانی که سختتر نسبت به درمان جواب میدهند نیز درمان قطعی کشف شود.