هوش هیجانی چه تأثیری بر روابط زناشویی می گذارد؟
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند میدانند که خود یا دیگران در یک لحظه خاص، در چه نوع حالت هیجانی به سر میبرند. بنابراین قادرند به دقت عواطف گوناگون و متفاوتی چون خشم، ترس، احساس گناه و عشق را از هم تشخیص دهند. به اعتقاد مشاوران خانواده، راه دستیابی به ازدواجی موفق و یک زندگی خانوادگی سرشار از خوشبختی، بسیار ساده و سرراست است: «باید بدانی چه موقع معذرتخواهی کنی و هنگامی که همسرت کار مورد علاقهات را انجام نداد به روی خودت نیاوری.» مانند بسیاری از سخنان موجز و نغز دیگر، سادگی ظاهری این دستورالعمل، فریبنده است.
در حقیقت دانستن این که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرتخواهی کنید و نیز برخورداری از تواناییهایی چون شکیبایی، بردباری و مدارا کردن در هنگام عصبانیت، احتیاج به مهارتهای هیجانی پیشرفته و سطح بالایی چون همدلی، کنترل خود و درک عمیق نیازها و احساسات دیگران دارد. نکته جالب توجه در مورد این مهارتها این است که بدانیم اینها شباهت زیادی به اجزا یا ابعاد تشکیل دهنده سازه هوش هیجانی دارند.
هوش هیجانی توسط مایر و سالووی این گونه تعریف شده است: «توانایی درک و فهم عواطف به منظور ارزیابی افکار و خلق و خو و تنظیم آنها به گونهای که موجب تعالی و رشد عقلانی- هیجانی گردد». در واقع این همخوانی و تجانس آشکار بین انواع تواناییهایی که هوش هیجانی را میسازد و تواناییهایی که لازمه گفتگو و تعاملات موفقیتآمیز زناشویی میباشند، ما را به این موضوع رهنمون میسازد که هوش هیجانی در زمینه ازدواج موفق و زندگی زناشویی، نقشی مهم و غیر قابل انکار دارد.
هوش هیجانی چیست؟
واژه جامع هوش هیجانی به سه دسته توانایی ذهنی اشاره دارد که یک دسته آن، تواناییهای بسیار اساسی است که دربرگیرنده ادراک و تشخیص عواطف خود و دیگران میباشد، به عبارت دیگر، افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند میدانند که خود یا دیگران در یک لحظه خاص، در چه نوع حالت هیجانی به سر میبرند. بنابراین قادرند به دقت عواطف گوناگون و متفاوتی چون خشم، ترس، احساس گناه و عشق را از هم تشخیص دهند.
تواناییهای هوش هیجانی بطور کلی عبارتند از:
شناسایی و بیان هیجان ها: که به معنی توانایی فرد در خودآگاهی هیجانی، بیان هیجانات، درک نیازهای دیگران و توانایی تشخیص درست و نادرست ابراز هیجان است.
استفاده صحیح از هیجان ها: به معنی استفاده از عواطف در جهت کمک به کسب نتایج مطلوب، حل مسائل و استفاده از فرصت ها است و نیز توانایی تشخیص هیجان های گوناگون از یکدیگر و استفاده از آن ها در جهت تفکر مۆثرتر.
فهم و درک هیجان ها: که همان توانایی فهم هیجانات پیچیده (نظیر احساس دو هیجان همزمان) و آگاهی از علل آن ها و چگونگی تغییر هیجان ها از یک حالت به حالت دیگر است.
مدیریت و تنظیم هیجان ها: یعنی توانایی اداره کردن هیجان ها در خود و دیگران، به کارگیری عواطف برای حل مسایل و هماهنگ کردن هیجان و تفکر.
این تواناییهای سه گانه، ظاهراً عوامل اساسی تشکیل دهنده یک زمینه غنی عاطفی برای داشتن یک زندگی زناشویی سعادتمندانه محسوب میشوند.
ادراک هیجانی و روابط زوجین
همان طور که می دانیم ازدواج منبع بعضی از عمیق ترین احساسات و هیجانات ماست، مثل عشق، نفرت، عصبانیت، ترس، ناراحتی و لذت، و این که چقدر زن و شوهر بتوانند این هیجانات قوی را بفهمند، درباره شان گفتگو و آنها را مدیریت کنند نقش قاطعی در رضایت زناشویی آنها بازی می کند، زیرا افرادی که توانایی کنترل احساسات و هیجانات خود را دارند (خویشتن داری) و بر نحوه ابراز احساسات و هیجانات خود نسبت به دیگران خصوصا همسرشان تسلط دارند، مانع بروز بسیاری از برخوردها و سوءتفاهمات در روابط زناشویی خود می شوند. در حقیقت ابراز عواطف نقش عمده ای بر شادی ها و تداوم زندگی زناشویی داشته و زوج های خوشبخت به طور مداوم واکنش هایی چون عشق و محبت را نسبت به هم ابراز کرده و در تعامل هایشان با یکدیگر از شوخی های مناسب استفاده می کنند.
افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، به احتمال زیاد می توانند به گونه ای موثر با صحبت های دقیق و ظریف عاطفی، مشکلات و اختلافات را حل کنند و با استفاده از جملاتی چون «معذرت می خواهم» و «متاسفم» و دانستن اینکه به چه مقدار معذرت خواهی نیاز است یا چه مقدار متاسفم کارگشاست، اوضاع را سر و سامان می دهند.
جان گاتمن از روانشناسان دانشگاه واشنگتن طی تحقیقاتی به این نتیجه رسیده است که زوجینی که روی هیجانات خود کنترلی ندارند، تکانشی هستند و قادر به تفکر و صحبت به طور واضح و موثر نیستند، نیاز به آموزش خودآگاهی هیجانی دارند؛ این افراد باید یاد بگیرند که چطور زوج های با هوش هیجانی بالایی باشند و از لحاظ هیجانی بیدار شوند.
به طور کلی صاحب نظران و پژوهشگرانی که به بررسی و مطالعه علمی هوش هیجانی می پردازند معتقدند که هوش هیجانی می تواند کاربردها و تاثیرات مهمی بر فعالیت های گوناگون آدمی چون رهبری و هدایت دیگران، زندگی شغلی، زندگی خانوادگی و زناشویی، تعلیم و تربیت، سلامت روانی و… داشته باشد. ولی یکی از جنبه هایی که هوش هیجانی تاثیر فوق العاده ای بر موفقیت در آن دارد، ازدواج و زندگی زناشویی است به عبارتی اگر چنانچه زمینه ای وجود داشته باشد که هوش هیجانی در آن اهمیت دارد، آن زمینه ازدواج است، زیرا بنیاد و اساس رضایت از روابط به توانایی فهم و کنترل هیجانات بستگی دارد؛ و جزء مهمی از رضایت زناشویی، آگاهی فرد از هیجانات همسرش و احترام به آن هیجانات است.
طبق گفته دانیل گلمن، هوش هیجانی نقش مهمی در برقراری و ادامه ارتباطات بازی می کند، بنابراین می توان انتظار داشت فردی با هوش هیجانی بالا که در ارتباطات اجتماعی و همچنین در ارتباطات نزدیک موفق تر است، در ارتباطات زناشویی نیز بهتر عمل کند.
نتایج تحقیقات در زمینه ادراک عاطفی و روابط زناشویی
۱- ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از عاطفه می باشد.
۲- در ازدواجهایی که زوجین با یکدیگر در تعارض و تضاد باشند، برانگیختگیهای هیجانی زیادتری دیده میشود. به عبارت دیگر، بیشتر تعارضها و اختلافات بین زوجین به دلیل برانگیختگیهای هیجانی صورت میگیرد.
۳- افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند. مثلاً بعضی از زوجها آشکارا نسبت به علائم هیجانی همسرشان بیتوجه هستند و آنان را نادیده میگیرند یا آمادگی سوء تعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. مثلاً حالت غمناکی یا اندوه همسر خود را به عنوان عصبانیت و خشم تفسیر مینمایند.
۴- انسانها دارای تفاوتهای قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود می باشند. مثلاً برخی از زوجها عادت دارند پیامهای هیجانی مبهم و گیج کنندهای به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان، هم میخندند و هم اخم میکنند). پژوهشگران دریافتهاند که ارتباط با ثبات و معناداری بین تفاوتهای فردی در توانایی ابراز دقیق و صحیح عواطف و تشخیص آنها با شادیهای زندگی و روابط زناشویی مطلوب وجود دارد.
۵- زوجهای خرسند در مقایسه با زوجهایی که رابطه زناشویی و هیجانی خوبی با هم ندارند، احساس همدلی بیشتری به هم نشان میدهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج میدهند.
۶- زوجهای ناراضی از زندگی زناشویی در عکسالعمل به رفتار نامناسب همسرشان مقابله به مثل میکنند.
۷- زنان بهتراز مردان در ابراز دقیق عواطف و تشخیص آنها عمل مینمایند. برای مثال وقتی که یک زن پیام هیجانی مثبتی به شوهرش میدهد، احتمالاً از علائم غیر کلامی – بدنی (مثل لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه در هنگام سخن گفتن استفاده مینماید. از طرف دیگر، مردان تمایل به استفاده از پیامهای مبهم و مختلط (ترکیبی) دارند. برای مثال هنگامی که مردی میخواهد پیام هیجانی مثبتی به همسرش بدهد، این پیام هم همراه با خنده است و هم همراه با علائم بالقوه تهدیدکنندهای چون حرکات ابرو یا چشم.
۸- ناتوانی مردان در تشخیص و ابراز دقیق عواطف، علت مهم و اساسی ازدواجهای ناموفق است. برای مثال در برانگیختگی های هیجانی بالا در طول کشمکشهای زناشویی (که از طریق اندازهگیری علائم فیزیولوژیکی مثل ضربان قلب یا فشار خون مشخص میشود) مردانی که از زندگی زناشویی خود راضی نمیباشند و با همسران خود اختلاف دارند، علائمی از گوشهگیری یا انزوای هیجانی و بی عاطفگی از خود نشان میدهند، روانشناسان آن را «حصار سنگی» نامیدند.
۹- زوجهای شاد و خوشبخت نسبت به زوجهای ناسازگار، هم در اظهار و ابراز عواطف و هم در استنباط، تشخیص و دریافت عواطف، عملکرد بهتری از خود نشان میدهند.
۱۰- برخی از مردان احساس میکنند که هم زمان از دو طرف مورد تهدید واقع می شوند: یکی از طرف موقعیتهایی که قادر به کنترل آنها نمیباشند و یکی هم از طرف عواطف ناخوشایند و منفی، چون اضطراب و اندوه که بهوسیله این موقعیتها ایجاد میشوند. این مردان هنگامی که احساس آسیبپذیری و ناتوانی مینمایند، عصبانی میشوند و مایل به تجربه حالتهای هیجانی هستند تا از آن طریق احساس کنند قادر به کنترل موقعیتها میباشند.
۱۱- در زمینه زندگی زناشویی، وضعیت فوق بدین معنی است که احتمالاً یک شوهر به تقاضای همسرش جهت استقلال بیشتر، با واکنشهای خشمآلود به این نوع گستاخی پاسخ دهد تا واکنشهای مضطربانه، و علت بروز چنین واکنشی احتمالاً ترس از دست دادن همسر است. این خشم و عصبانیت ممکن است منجر به رفتارهای تخریبی شود که با جنگ و دعواهای خانوادگی و ضرب و شتمهای جسمی و خشونتآمیز همراه است.
۱۲- در تعاملهای پر از تنش و تعارض زندگی زناشویی، حتی شوهرانی که بسیار مقاوم و شکیبا میباشند، احساس درهم شکسته شدن مینمایند و در مقابل علائم جسمانی و منفی شدیدی (چون انقباضات و دردهای معده، افزایش ضربان قلب، تعریق کف دست، سردرد و …) که آنان را تهدید میکند، احساس ناتوانی، اضطراب و دستپاچگی مینمایند. در چنین شرایطی، مردان ممکن است به صورت خودکار و غیر ارادی دچار خشم شوند.
روی هم رفته و بر اساس یافتههای مطالعات انجام شده بر روی تعاملهای زندگی زناشویی، فرض میشود که اگر زوجین از عواطف همسرانشان آگاه شوند و بتوانند عواطفشان را به صورتی واضح و آشکار به یکدیگر اطلاع دهند و ابراز نمایند، زندگی بهتری خواهند داشت. برای این کار لازم است تا نسبت به علل، جوانب و پیامدهای عواطفشان بر زندگی زناشوییشان آگاه گردند.
آنچه زنان در چهره مردان به سادگی می بینند
طبق تحقیقاتی که اخیرا انجام شده است، زنان تنها با نگریستن به مردان می توانند به طور ناخودآگاه وجود یا عدم وجود خصوصیات مورد نظرشان را در مردان تشخیص دهند. به گزارش بی بی سی، در گزارشی که اخیرا در این رابطه تهیه شده است، آمده است:
«زنان می توانند نشانه های علاقه یا عدم علاقه به کودکان را درصورت مردان بخوانند و تشخیص دقیقی از چگونگی تفکر آنها نسبت به جنس مخالف نیز داشته باشند.» تحقیقات آماری نشاده داده است، آن دسته از مردان که به کودکان علاقه مند هستند، برای روابط دراز مدت مناسب ترند و مردان متعصب باطرز تفکر مردسالار برای روابط گذرا و کوتاه مدت مناسب هستند.
مطالعات انجام شده توسط محققین دانشگاه شیکاگو و دانشگاه کالیفرنیا (سانتا باربارا) نشان داده است: «زنان به طرز شگفت آوری در تشخیص توانایی مردان در تشکیل زندگی و میزان علاقه آنها به داشتن فرزند، تنها با نگاه کردن به چهره آنان، مهارت دارند. نتیجه گیری زنان در این مورد باعث می شود که راجع به نوع رابطه و مدت زمان آن، در همان ابتدای امر تصمیماتی اتخاذ کنند.»
نتایج تحقیقات اخیر بیانگر این نکته است که در چهره هر شخص، خیلی بیش از آنچه تصور می رود اطلاعات کاملی در مورد پتانسیل شخصیتی در مقام شریک آینده زندگی وجود دارد. آنچه مسلم است زنان در این زمینه از یک حس ثانویه برخوردار نیستند، اما مرور زمان و تجربیات مختلف به آنان می آموزد که تمام جزئیات را درمورد تصمیم گیری برای زندگی مشترک آینده و ایجاد روابط خود در نظر بگیرند.
بد نیست به یکی از آزمایش های انجام شده در این تحقیقات اشاره ای داشته باشیم. در این آزمایش عکس هایی از چهره های مردان مختلف داوطلب در اختیار ۲۹ نفر از دانشجویان دختر در مقطع لیسانس قرار گرفت. سپس از آن ها خواسته شد که صاحبان عکس ها را به ترتیب برطبق میزان علاقه آنها به کودکان، جذابیت ظاهری و مهربان بودن، دسته بندی نمایند. به علاوه از آنها خواسته شد نظر خود را راجع به احساساتی بودن یا نبودن هر یک نیز بیان کنند. نتیجه کار باور نکردنی بود. حدس این دانشجویان دختر کاملا به واقعیت نزدیک بود! به عنوان نتیجه اصلی این تحقیق می توان به این نکته اشاره کرد که «زنان آن دسته از مردانی را که به کودکان علاقه مند هستند، قابل اعتمادتر می پندارند و آنها را برای ایجاد یک رابطه دراز مدت انتخاب مناسب تری می دانند. اکثر زنان این مسئله را با نگاه کردن به چهره مردان تشخیص می دهند.»