درمان به وسیله مدل سیستم درون خانوادگی IFS
- مرجع آزمون های آنلاین رایگان
- شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
- فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
- ارائه آموزش های صوتی و تصویری
- ارائه مطالب علمی و روان شناسی
- گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
سیستم های درون خانوادگی (IFS) از ایده ی نظریه ی سیستم های خانواده استفاده می کند- این ایده که افراد نمی توانند به طور کلی جدا از واحد خانواده درک شوند
– تا تکنیک ها و استراتژی هایی را برای پرداختن موثر به مسائل درون جامعه یا خانواده ی درونی خود ارائه دهد.
این رویکرد معتبر بر این فرض استوار است که فرد دارای تنوعی از زیرشخصیت ها یا بخش هایی است و تلاش می کند تا هر کدام از این بخش ها را بهتر درک کند تا بتواند به درمان دست پیدا کند.
با یادگیری این که بخش های مختلف به عنوان یک سیستم چه عملکردهایی دارند و چگونه کل سیستم به سیستم های دیگر و افراد دیگر واکنش نشان می دهند،
افراد حاضر در درمان غالبا می توانند با کمک یک متخصص سلامت روانی آموزش دیده، بهتر قادر باشند تا ریشه های تعارضات را پیدا کنند، هر پیچیدگی و تناقضی که رخ می دهد را مدیریت کنند و به رفاه بیشتری دست پیدا کنند.
مدل درمانی IFS
از نظر مرکز مشاره : IFS مبتنی است بر مدلی یکپارچه. این رویکرد عناصر مشخص از هر مکتب مختلف روانشناسی.
مانند چندگانگی ذهن و سیستم های تفکر را ترکیب می کند بطوری که در عین حال هر یک از این زیرشخصیت ها یا بخش ها ویژگیها و ادراکات خود را دارا می باشند.
عناصر و مولفه های مختلف در راستای هدف درک و پرداختن موثر به موارد ساختاری و روایی بخش های مختلف ذهن متحد می شوند.
تکنیک های این درمان برای هر سطح از هشیاری زیرشخصیت های مختلفی می بیند، هر زیر شخصیت علایق، ناخوشایندها و تاریخچه ی خود را دارد و هر زیر شخصیت به نظر یک نقش متمایز را در دستیابی به خودمحافظتی برای فرد در درمان بازی می کند.
هر بخش درون هر فرد مسئول دفع رفتارها، اعمال و یا عکس العمل هایی است که می تواند منجر به نقص عملکرد و یا عدم هماهنگی درون فرد شوند.
بدین ترتیب، هر بخش بخاطر عملکرد اولیه ای که دارد مهم و متمایز شمرده می شود.
بخش ها می توانند همچنین دارای نقش های سالم و کارآمد و یا نقش های افراطی شناخته شوند. بخش هایی که دارای نقش های افراطی یاد شده هستند ممکن است از کار درمان بهره ببرند.
مدل IFS بر شبکه ای از ارتباطات بین بخش ها تاکید می کند چرا که بخش ها ممکن است قادر به تجربه تغییر به طور مجزا و به خودی خود نباشند.
فرض های پایه ای این مدل
a) این ماهیت مغز است که به تعدادی نامشخص از بخش ها یا زیربخش های شخصیتی مختلفی تقسیم شود.
b) هر کسی یک خود دارد و این خود می تواند و باید سیستم درونی آنها را مدیریت کند.
c) تمایل غیر افراطی هر بخش چیزی مثبت برای فرد است. هیچ بخش “بدی” وجود ندارد و هدف از درمانگری حذف برخی بخش ها نیست بلکه بجای آن کمک به آنها برای پیدا کردن نقش های غیر افراطی می باشد.
d) زمانی که ما رشد می کنیم، بخش های ما رشد پیدا می کنند و یک سیستم پیچیده از تعاملات در میان خودشان را شکل می دهند .
بنابراین، تئوری سیستم ها می تواند برای سیستم درونی به کار گرفته شود. زمانی که سیستم تشخیص داده می شود، بخش ها می توانند به سرعت تغییر پیدا کنند.
e) تغییرات در سیستم درونی، تغییرات در سیستم بیرونی را تحت تاثیر قرار می دهد و به عکس. اجرای این فرض مستلزم این است که هر دوی سطوح درونی و بیرونی بایستی ارزیابی شوند.
اهداف کلی این درمان
a) برای دستیابی به تعادل و هارمونی درون سیستم درونی
b) برای تمایز قائل شدن و بالا بردن خود به طوری که بتواند رهبر موثری در سیستم باشد
c) زمانی که خود در رهبری است، بخش ها وردی برای خود تامین خواهند کرد اما به رهبری احترام گذاشته و تصمیم گیری خود را سرعت می بخشد.
d) همه ی بخش ها وجود خواهند داشت و استعدادهای خود را که تمایلات غیر افراطی را منعکس می سازند، در اختیار خواهند گذاشت.
بخش ها
a) زیرشخصیت ها ابعادی از شخصیت ما هستند که بصورت درونی در سکانس ها و استایل هایی بصورت درونی در تعامل هستند و مشابه روش هایی هستند که مردم با همدیگر تعامل می کنند.
b) بخش ها ممکن است به طرق مختلفی تجربه شوند- افکار، احساسات، عواطف، تصاویر و غیره.
c) تمام بخش ها چیزی مثبت برای فرد می خواهند و از استراتژی های مختلفی برای بدست آوردن تاثیربخشی درون سیستم درونی بهره خواهند گرفت.
d) بخش ها یک سیستم پیچیده ای از تعاملات را میان خود بسط خواهند داد. به محضی که بخش ها خواستار تاثیر درون سیستم درونی باشند، تضادها رشد می کنند.
e) هرچند تجارب بخش ها را تحت تاثیر قرار می دهند، با این حال، بخش ها توسط تجارب ایجاد نمی شوند. آنها همیشه در حال تجربه کردن هستند چه به عنوان تجربه بالقوه و یا در واقع.
f) بخش هایی که افراطی عمل می کنند، وظایفی را به عهده دارند. – انرژی هایی که در طبیعت عملکرد آن بخش ذاتی نیستند و به طبیعت هیچ بخشی تعلق ندارند.
مانند باورها، احساسات و یا فانتزی های افراطی. می توان به بخش ها کمک کرد تا دیگر وظیفه ای سنگین حمل نکنند و به تعادل طبیعی خود برگردند.
g) بخش هایی که اعتماد خود را به رهبری خود از دست داده اند، با خود ترکیب شده و یا از خود فراتر می روند.
گونه های متمایز از بخش ها در مدل IFS:
از نظر مرکز مشاوره و روانشناسی ایران : به طور کلی در مدل IFS سه مدل از بخش وجود دارد:
۱٫ مدیران مسئول حفظ یک سطح عملکردی هشیار در زندگی روزانه هستند که به وسیله ی دفع تعاملات، احساسات یا تجارب ناخواسته و یا غیر کارآمد ناشی از محرک های بیرونی این کار را انجام می دهند.
۲٫ نفی شده ها یا تبعیدی ها اغلب در حالتی وجود دارند که درد و یا تروما رخ می دهد که ممکن است ناشی از تجارب دوران کودکی باشند.
مدیران و آتش نشان ها این بخش ها را تبعید می کنند و آنها را از رسیدن به سطح هشیار باز می دارند به طوری که عملکرد صحیح و حفاظت رخ می دهد.
۳٫ آتش نشان ها به عنوان عوامل حواس پرتی برای ذهن عمل می کنند زمانی که تبعیدی ها از بند رها می شوند.
به منظور حفاظت از هشیار از حس درد ناشی از نفی شده ها، آتش نشان ها یک شخص را از عمل غیر کنترلی باز می دارند و او را در رفتارهایی درگیر می کنند که نرمش بیتشری دارند و یا اعتیار آور و زمان بر هستند.
آتش نشان ها ممکن است توجه را به نواحی دیگر مانند سکس، کار ، غذا، الکل یا مواد مخدر معطوف می کنند.
زمانی که نفی شده ها بخش هایی هستند که حفظ شده اند، مدیران و آتش نشان ها نقش حفاظت گران را بازی می کنند.
درک خود در IFS
در درمان مبتنی بر IFS، خود بیانگر محملی برای هشیاری است و آنچه هر فرد در هسته ی آن قرار دارد.
خود نشان دهنده ی بسیاری از کیفیت های مثبت مانند پذیرش، اعتماد به نفش، آرامش، درایت، همدلی، ارتباط، مدیریت و رهبری و دورنما است.
برخلاف بخش های قابل رویت، خود هیچ وقت دیده نمی شود. آن شاهد “من” در دنیای درونی است- این جنبه از فرد مشاهده را انجام می دهد.
هدف مدل IFS تمایز قائل شدن بین خود و دیگر بخش هایی (مدیران، آتش نشان ها و تبعیدی ها) است که دنیای درونی هر فردی را شکل می دهند.
هدف اولیه ی این مدل صلب مسئولیت یا بازسازی بخش های افراطی و یا ناخواسته و اعمال یک سیستم درونی هماهنگ، سالم و مورد اعتماد است که توسط خود هدایت و سرپرستی می شود.
زمانی در یکی از حالات خود، مردم در درمان خواهند دانست که به هر بخشی به منظور ارتقای هماهنگی سیستم درونی چه بگویند.
مدل درمانی IFS و درمانگران آن سعی می کنند به مردم کمک کنند تا به حالتی از خود برسند که بتوانند برای خانواده های درونی خود مشاور باشند.
این هماهنگی افزایش یافته ی درونی اغلب منجر به افکار مثبت و رفتارهای مثبت در زندگی بیرونی هر فرد می شوند.
مشکلاتی که با مدل IFS درمان می شوند.
IFS برای درمان تنوع زیادی از وضعیت های سلامت روان و مسائل روان شناختی به کار می رود. ممکن است برای خانواده، زوج ها و وضعیت های فردی و افراد به کار رود.
از نوامبر سال ۲۰۱۵، این نوع از درمان در لیست پایگاه جهانی برای برنامه ها و دوره های مبتنی بر مدارک (NREPP) قرار گرفته است.
ثابت شده است که این نوع درمان برای بهبود سلامت و بهبود عمومی احساسی و روانی موثر واقع شده .
به عنوان یکی از نشانه های نویدبخش بخش از درمان فوبیا، اضطراب عمومی و اضطراب حاد ، افسردگی و و برخی دردهای فیزیکی و روان تنی به شمار می رود.
مشکلاتی که با روش درمان IFS درمان می شوند عبارتند از:
- تروما
- سوء استفاده ی جسمی، عاطفی و جنسی
- رفتارهای تکانشی
- افسردگی
- دوقطبی
- مشکلات مرتبط با تصویر بدن
- اضطراب
- فوبیا
- اعتیاد و وابستگی به مواد مخدر و دارو
چه اتفاقی در جلسه درمان مبتنی بر IFS رخ می دهد؟
یک جلسه از درمان مبتنی بر IFS ممکن است به گونه ی درمان سنتی گفتار درمانی باشد.
اما درمانگر همچنین بر یک محیط درونی در فرد که تحت تاثیر قرار گرفته یا مشکل دار است تمرکز می کند و به فرد کمک می کند تا به بخش های مختلف خود متصل شود.
به عنوان مثال، در رابطه با فردی که مبتلا به اعتیاد به الکل است، ممکن است از او خواسته شود تا آرامش خود را حفظ کند، چند نفس عمیق بکشد و تلاش کند بخشی از درون خود که همچنان می خواهد به خوردن الکل ادامه دهد را حس کند.
این بخش ممکن است ممکن است از طریق تحریک بدنی، یک تصویر بصری یا یک آگاهی درونی از وجود بخش های درونی شناسایی شود.
در فردی که مورد درمان است، حال تمرکز بر محیط درونی است و درمانگر ممکن است از فرد بپرسد که در رابطه با این بخش چه احساسی دارد؟
فرد ممکن است احساسات خود از شرم، انزجار، خشم یا حتی ترس را گزارش کند.
درمانگر معمولا شرح خواهد داد که نیاز است تا علت پنهان عمل این بخش فهمیده شود .
این کار معمولا با تشویق ملایم فرد در حال درمان به پایین آوردن میزان هر گونه ترس، نفرت، انزجار، یا شرم حس شده در رابطه با آن یخش صورت می گیرد تا بتوان با آن بخش به روشنی ارتباط برقرار کرد.
این بخش درونی از بدن ممکن است در اقداماتی تشریح شود که به فرد کمک می کند تا با مسائل سخت که در حال تجربه است مقابله کند.
در این مرحله، درمانگر ممکن است فرد را به نحوی هدایت کند تا در درمان از بخش بپرسد که آیا امکان دارد که این اقدامات را در صورت وجود مکانیزم های موثر مقابله ی دیگر، متوقف کند یا نه.
این بخش ممکن است به قدرت در مورد هر متد دیگری که قادر به کمک به فرد برای مقابله باشد شک و تردید داشته باشد، با این حال هنوز خواستار امتحان کردن این متدها خواهد بود چرا که چیزی برای از دست دادن نیست.
با کسب اجازه، درمانگر بدین ترتیب غالبا به فرد کمک می کند تا با مسائل و مشکلات به روش های سالم و کارآمدتری بپردازد.
تکنیک ها و اقدامات IFS
در IFS، مردم تلاش می کنند تا خود درونی شان را از طریق کاربست تمارین و تکنیک های ساده و در عین حال کافی بفهمند و درک کنند.
اقدامات و تمارین زیادی در ارتابط با کنترل تنفس موثر وجود دارند که ریلکسیشن و شفافیت ذهنی را افزایش می دهند. تکنیک ها و تمارین متداول در IFS شامل موارد زیر هستند:
- استفاده از دیاگرام ها برای روشن ساختن ارتباطات بین بخش ها
- تکنیک اتاق. در این تمرین یک بخش، زمانی که خود با دیگر بخش ها در تعامل است مشاهده گر است (که با این روش بخش مشاهده گر قطبی می شود). این تکنیک برای گرد هم آوردن بخش های قطبی شده است.
- تمرین کوه یا مسیر. در یک مجموعه ی ایمن، افراد در درمان خودشان را متصور می شوند که در یک مسیر دعوت کننده به تنهایی قدم می زنند.
- اگر فردی بتواند خود را در یک تصویر ببیند، درمانگر فردا را تشویق به حرکت در درون بدن .
- دیدن منظره از درون خواهد کرد و از او خواهد خواست تا با دقت زیاد به افکار، احساسات و خواسته هایی که بروز پیدا می کنند توجه نشان دهد.
- دانستن اینکه چه کسی در درون است. فرد تشویق می شود تا نفس های آرام و عمیق بکشد، آرامش خود را بازبابی کند و بر دنیای درونی خود متمرکز شود و بخش های کنونی حاضر در دنیای درون را بهتر بشناسد.
- حس کردن قلب. فرد مورد تشویق قرار می گیرد تا تنفس عمیق داشته باشد، آرامش داشته باشد و قلب را بهتر درک کند.
- این که آیا این حس را دارد که به لحاظ عاطفی باز و پذیرا است یا نه قلب فقط یک پوسته ی ظاهری و بسته است؟
- · فرد ممکن است از نگهبانان بخواهد که مدتی عقب بکشند به طوری که نفی کننده ها بهتر درک شوند.