والدین

نقش خانواده در مهارت حل مسأله کودکان

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
  • فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • ارائه مطالب علمی و روان شناسی
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان

مهارت حل مسأله یکی از کنش‌­های عالی ذهن است که در آن فرد باید با برقراری روابط بین تجربه­‌های گذشته و مسأله، رابطه بین آنها را کشف و با توجه به آن، راه‌حل مناسب را اتخاذ کند (اسرا، ۲۰۱۳ و مایر، ۱۹۸۳). به عبارت دیگر مهارت حل مسأله، عمل تصمیم­‌گیری است که شامل شناخت و شناسایی وضعیتی است که در آن تصمیم­‌گیری، جمع­‌آوری اطلاعات، بررسی، تجزیه و تحلیل و ارزیابی وضعیت موجود انجام می­‌شود، پیامدهای رفتار در آن وضعیت و گرفتن بازخورد از محیط اجتماعی توسط فرد ارزیابی می­‌شود (ارزوکان، ۲۰۱۳) و در نتیجه شخص با جایگزین کردن تصمیم­‌هایی که می­‌تواند نتایح مثبت و مؤثرتری را برای زندگی وی در پی داشته باشد، اقدام به اتخاذ تصمیمی مناسب­‌تر می­‌کند (ساردوگان، کاراهان و کایگوسوز، ۲۰۰۶؛ گرمیز و بواک، ۲۰۰۳؛ گلات، ۱۹۸۹؛ مارکو، هارتونگ، نیومن و پار، ۲۰۰۳).

افزون بر آن، مهارت حل مسأله به فرد یاری می­‌دهد تا با یافتن راه­‌حل مناسب برای حل مشکل (پرلا و دونل، ۲۰۰۴)، در مواجهه با چالش­‌ها و مسائل زندگی، امکانات گوناگون پیرامون خود را شناسایی و از آن به منظور تصمیم­‌گیری مناسب و حل مسأله در شرایط گوناگون استفاده کند (ویزبرگ، ۲۰۰۵).

مهارت حل مسأله چه فوایدی دارد؟

مواجهه با مشکل در زندگی روزمره امری طبیعی و اجتناب­‌ناپذیر است و افراد در سراسر زندگی خود با مسائل و مشکلات مختلفی روب­رو می­‌شوند. از این رو توانایی افراد در مواجهه با این­ گونه موقعیت­‌ها به شیوه صحیح و کارآمد از اهمیت بالایی برخوردار است (پوگلیس و وایت، ۲۰۱۳؛ توورسکی و شوارتز، ۲۰۰۵؛ شور، ۱۹۷۹). در بطن تغییرات سریع اجتماعی و وقایع تنیدگی­‌زا (شامل وقایعی است که فرد را دچار فشار روانی، استرس و حالت تنش می‌کند) فرد باید یاد بگیرد جایگاهی در اجتماع بیابد، با همسالان رابطه مطلوب برقرار کند، خود را با مدرسه، اجتماع، همسالان و خانواده سازگار سازد و بر تحقق بسیاری از اعمال پیچیده فردی و بین‌فردی حیاتی که وی را برای زندگی آینده آماده می­‌کند، تسلط یابد (پاکدامن و مرتضوی­‌نصیری، ۱۳۹۳).

بنابراین، نیاز به مهارت­‌های حل مسأله در تمامی زمینه­‌های زندگی مشهود است و فرد آن را از طریق تعامل با محیط و وضعیت­‌های مختلف کسب می­‌کند. برای مثال این مهارت در دوره پیش‌­دبستانی از طریق هدایت و مساعدت خانواده و مدرسه به دست می­‌آید و با ایجاد نظم خاصی در فرد، در طول زندگی فرد تداوم می‌­یابد (کورتیلماز، ۲۰۰۵).

پژوهش‌­ها نشان داده­‌اند افرادی که مهارت­ حل مسأله پایینی دارند، در برخورد با مشکلات با شکست مواجه شده و به محض رویارویی با موانع، ممکن است با بروز رفتارهای برانگیخته[2] نسبت به آن واکنش نشان دهند، احساس ناکامی کنند، پرخاشگر شوند یا برای پرهیز از موقعیت مشکل­‌ساز گوشه‌­گیر شوند؛ فرآیندی که می‌­تواند بروز رفتارهای سازش‌­نایافته[3] را برای فرد در پی داشته باشد (شور، ۲۰۰۱؛ واکر، دگنان، فاکس و هندرسون، ۲۰۱۳). از این رو به نظر می­‌رسد مهارت حل مسأله از جمله اساسی‌­ترین مهارت‌­ها در رویارویی با این گونه مشکلات است.

این مهارت از طریق مداخله‌­های شناختی ـ رفتاری برای کودکانی که مشکلات رفتاری، مشکلات سلوک و نافرمانی، پرخاشگری و رفتارهای ضداجتماعی و همچنین گوشه‌گیری و انزوا دارند، کاربرد دارد (اُه، مین، پارک و کو، ۱۹۹۸؛ رابینسون، ۱۹۹۹؛ واکر و دیگران، ۲۰۱۳) و به کودکان کمک می­‌کند به طور مؤثر قادر به مدیریت احساسات خود شوند و مهارت­‌های اجتماعی مورد نیاز برای ایجاد و حفظ دوستی را کسب کنند (جانسون، ۲۰۰۱؛ رید و وبستر- استراتان، ۲۰۰۱؛ گرین و دیگران، ۲۰۰۴؛ مک­کاریک- دیکس، ۲۰۰۰).

خانواده چگونه بر ارتقای مهارت حل مسأله کودکان اثر می گذارد؟

اکثر صاحبنظران روانشناسی با وجود اختلاف نظر در بسیاری از حوزه‌­ها، در زمینه اهمیت نقش خانواده در فرآیند تحول اتفاق نظر دارند و این امر منعکس­‌کننده تأثیر بارز والدین بر فرآیند تحول است (پارک، اونستین، ریزر و زاهن- وکسلر، ۱۹۹۴؛ پاکدامن و دیگران، ۱۳۹۳؛ پکارسکی، ۲۰۱۳؛ نتر، تورنبری و برشتاین- نایت، ۲۰۱۳).

یکی از مسؤولیت­‌های والدین کمک به کودک در جهت تشخیص و حل مشکلات گوناگونی است که به­‌طور مداوم در زندگی روزمره با آن روبرو می­‌شود (توورسکی و شوارتز، ۲۰۰۵). بر این اساس والدین آشنا با روش­‌های حل مسأله سعی می­‌کنند به کودکان خود برای فکر کردن درباره چالش­‌های پیش رو، در نظر گرفتن راه‌­حل­های مختلف و انتخاب بهترین راه­‌حل کمک کنند. در نتیجه، کودکان نیز چگونگی برخورد با مشکلات و شکست­‌هایشان را بدون ایجاد موقعیت تنیدگی­‌زا یاد خواهند گرفت (آبراهام، توورسکی و شوارتز، ۲۰۰۵؛ جئون، پیترسون و دکاستر، ۲۰۱۳). بدین­ جهت رابطه مناسب والد ـ کودک عامل تعیین­‌کننده­‌ای در تحول کودک و سلامت روانی او در بزرگسالی شناخته شده است (یوشیزومی، موراس، موراکامی و تاکائی، ۲۰۰۷).

تعامل فرزندان همراه با چالش‌­هایی است که برخورد مناسب والدین می­‌تواند حل مناسب آنها را در پی داشته باشد (شومان، گریف، جانکی، گری و هامل، ۲۰۱۳).

در همین راستا، پژوهش‌­های گنچ[4] و کالافات[5] (۲۰۰۷ نقل از واکر و دیگران، ۲۰۱۳) نشان دادند بازخورد پدر و مادر در حل مسأله، می­‌تواند مهارت­‌های حل مسأله کودکان را تحت تأثیر قرار دهد. کف و دی­کویک (۲۰۰۴) نیز با بررسی رابطه بین الگوهای روابط خانوادگی با مشکلات رفتاری و اضطرابی فرزندان دریافتند کیفیت ارتباط اعضای خانواده با یکدیگر با بروز این مشکلات در نوجوانی ارتباط دارد. در الگوهای ارتباطی که به نظر فرزندان توجه نمی‌­شود و آنها را در مسائل خانواده مشارکت نمی­‌دهند و والدین به­ جای فرزندان تصمیم می­‌گیرند، احتمال بروز ناسازگاری فرزندان با خانواده بیشتر است.

همچنین والدینی که به تهدید، تنبیه و تحقیر به­ جای کمک به کودکان در حل مشکلات تکیه می­‌کنند، بیشتر احتمال دارد که کودکانی با مشکلات رفتاری داشته باشند (فریمن و شاو، ۲۰۱۳؛ ویلسون و دوربین، ۲۰۱۳) اما والدینی که به کودکان خود مهارت­‌های حل مسأله را آموزش می­‌دهند، کمتر به قضاوت در مورد آنها می­‌پردازند و دلبستگی ایمن­‌تری با فرزندان خود ایجاد کرده­‌اند (تویینتیمن و مارتین، ۱۹۷۸؛ فاولر، هانسن، بارناتو و گرند، ۲۰۱۳؛ نیتز و داپکینز- استرایت، ۲۰۰۴).

آموزش مهارت­‌های حل مسأله از سوی والدین بدون آنکه به حرمت کودکان خدشه­‌ای وارد سازد، به آنان کمک می­‌کند به مسائل خود بیندیشند، راه­‌حل­های مختلف برای آن بیابند و با انتخاب بهترین راه­‌حل، به حل مسائل خود مبادرت ورزند. افزون بر آن، کودکان یاد می­‌گیرند با مسائل و مشکلات خود به گونه‌­ای برخورد کنند که دچار اضطراب نشوند و به شکست­‌های احتمالی واکنش مناسب نشان دهند (توورسکی و شوارتز، ۲۰۰۵).

فقدان مهارت حل مسأله در مادران می­‌تواند موجبات بروز مشکلات سازش­‌نیافتگی و حتی رفتاری را در خانواده­‌ها و کودکان فراهم کند (فریمن و شاو، ۲۰۱۳؛ ویلسون و دوربین، ۲۰۱۳). بنابراین، با توجه به اهمیت نقش فرزندپروری مادر و نقش مؤثر او در فرآیندهای خانوادگی، به نظر می­‌رسد می­‌توان برای ارتقای توانایی حل مسأله مادرانی که در این مهارت ضعیف هستند، از طریق برنامه­‌های مدون آموزش خانواده و در قالب کارگاه­‌های آموزشی اقدام کرد (مک­موران و مک­گوایر، ۲۰۰۵).

چنانچه مشخص است، الگوی رفتاری و بازخوردی والدین در ارتباط با کودکان جهت ارتقای توانایی‌ها و مهارت حل مسأله آنها اهمیت زیادی دارد. والدین اصلی‌ترین اشخاص مرتبط با کودکان محسوب می‌شوند و می توانند با اصلاح اعمال و رفتار خود و جهت‌دهی ارتباطی مناسب، آموزه‌هایی را به فرزندان خود منتقل کنند که موجب ارتقای وضعیت فکری و استدلال فرزندانشان شود.

نکات کلیدی

در همین راستا و با توجه با مباحث مطرح شده، رعایت نکات زیر می‌تواند در افزایش قدرت حل مسأله کودکان مفید واقع شود:

ـ صحبت با کودکان و کمک فکری همراه با محبت و احترام در رابطه با رویارویی با مسائل گوناگون.

ـ بهبود وضعیت تعامل کودک و والدین و به‌کارگیری سیستم تربیت کودک همراه با محبت، احترام و نظم.

ـ ارائه راه حل‌های مختلف به کودکان برای حل مشکلات و خواستن از کودک که راه حل‌های جدید ارائه دهند.

ـ کمک به کودکان برای درست اندیشیدن از طریق بیان داستان و خاطرات.

ـ ذکر پیامدهای رفتارهای نادرست و تصمیمات غلط و تبیین علت پیامدهای تصمیمات منطقی.

 

منبع
مقالات کانون مشاوران
نمایش بیشتر

عظیمی

کارشناس ارشد روان شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: