مهارت های زندگی

فوت و فن های تصمیم گیری

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
  • فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • ارائه مطالب علمی و روان شناسی
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان

در دنیای پیچیده‌ی امروز، یکی از مهارت‌های فوق‌العاده ضروری، مهارت تصمیم‌گیری است. این مهارت، ارتباط تنگاتنگی با مهارت حل مسئله دارد. گاهی، اگر جاده‌ی زندگی را با بی‌دقتی و بی‌حوصلگی به اشتباه بپیچیم، شاید دیگر قادر نباشیم تا مجددا و به‌سادگی به جایی که در آن بودیم بازگردیم. اگر هم چنین چیزی ممکن باشد، به بهای صرف هزینه، انرژی و زمانی گزاف میسر خواهد شد. پیرو همین امر، در ادامه به برخی از مهم‌ترین نکات درخصوص مهارت تصمیم‌گیری می‌پردازیم.

چقدر از سهم تصمیم‌گیری متعلق به شماست؟

پیش از هر چیز، از خود بپرسید که چقدر از سهم تصمیم‌گیری به من اختصاص دارد؟ به‌عبارتی، تشخیص دهید که مسئله‌ی موردنظر، چقدر با شما مرتبط است. چه بسیار مواردی که در مسائلی مداخله کرده‌‌اید که شاید هیچ ارتباطی به شما نداشته‌اند.

انگیزه‌‌ی ما انسان‌ها برای ورود به چنین ماجراهایی، می‌تواند چیزی از جنس اجبار، کنجکاوی، ضعف در عاقبت‌اندیشی یا دلسوزی تخریبی باشد.

برای مثال، افرادی که مهرطلب هستند، اصرار دارند تا به هر طریق ممکن، رضایت دیگران را جلب کنند، حتی اگر به قیمت نارضایتی خودشان تمام شود. این افراد استعداد بیشتری در به‌عهده گرفتن مسئولیت تصمیماتی را دارند که هیچ ارتباطی به آنها ندارد.

و دیگر اینکه افراد غیرهدفمند نیز در دام این نوع تصمیمات گرفتار می‌شوند؛ همان‌ها که برنامه‌ی خاصی برای پیشرفت و تعالی فردی خود ندارند. با این حال، ایشان کارگر بی‌جیره و مواجب افراد هدفمند می‌شوند. جای تعجب هم ندارد؛ زیرا کسی که خانه‌ی آرزوهای خود را نسازد، برای ساختن خانه‌ی آرزوهای دیگران ‌خدمت خواهد کرد.

آیا مجبور به تصمیم‌گیری هستید؟

همان‌طور که اشاره شد، یکی از انگیزه‌های قبول مسئولیتِ تصمیم‌گیری، اجبار است. مثلا فرض کنید که در شرایطی بحرانی هستید، و درعین‌حال، کسی که همیشه مسئول و مجری فرایند حل مسئله بوده است، الان در دسترس نیست و از طرفی نمی‌شود که دست روی دست گذاشت. لذا شما خود را مسئول می‌دانید که آستین‌ها را بالا بزنید و وارد گود شوید.

یکی از مثال‌های بارز این نوع از تصمیم‌گیری، زمانی است که شخصی در خیابان، به‌شدت بر اثر تصادف صدمه دیده است. شما می‌دانید که لازم است تا به‌سرعت به اورژانس خبر دهید. اما با مشاهده‌ی ترافیک سنگین، در موقعیتی قرار می‌گیرید که خود را مسئول می‌دانید. هیچ بعید نیست که بخواهید فرد مصدوم را حمل کنید و به یک مرکز درمانی برسانید. اما آیا روش حمل مصدوم را بلدید؟ مطمئن هستید که جابه‌جایی ناشیانه‌ی او، عواقب نامطلوبی در پی نخواهد داشت؟ آیا واقعا نمی‌توانید طوری به او کمک کنید که مشارکت‌تان در این امر، حداقل خطر ممکن را در پی داشته باشد؟

برای تصمیم‌گیری چقدر زمان دارید؟

یکی دیگر از تنگناهای تصمیم‌گیری، محدودیت زمان است. وقتی بازه‌ی زمانی تصمیم‌گیری کوچک باشد، باید در اتخاذ تصمیم، سریع‌تر عمل کنید. همان‌طور که می‌دانید با افزایش سرعت در تصمیم‌گیری، احتمال خطا نیز بالا می‌رود. گاهی نیز، از سر اشتیاق یا بی‌حوصلگی تمایل دارید تا زود تصمیم بگیرید. این نکته‌ی به‌ظاهر کم‌اهمیت، خود می‌تواند در نتیجه‌ی تصمیمات شما، تأثیر بسزایی داشته باشد. بارزترین مثال آن، تصمیم به ازدواج یا طلاق است.

در چنین مواردی، کافی است تا بررسی کنید و ببینید که آیا می‌توان حل این مسئله را به تعویق انداخت؟ آیا امکان دارد برای اتخاذ تصمیم صحیح، به طریقی برای خود وقت بخرید؟

عبور از تنگنای زمان، به شما کمک می‌کند تا زمینه را به‌اندازه‌ی کافی برای تحقیق و تحلیل، هموار کنید. البته به یاد داشته باشید که لازم است تا در صورت داشتن وقت کافی، تصمیم‌گیری را بیش از اندازه به تعویق نیندازید. زیرا ممکن است که در دام اهمال‌کاری اسیر شوید و این امر خود باعث بروز مشکلات متعددی ‌می‌شود.

چه کسی به شما کمک می‌کند تا آسان‌تر و مطمئن‌تر تصمیم بگیرید؟

کافی است تا بررسی کنید و ببینید که آیا کسی هست که بتوان تصمیم‌گیری را به او واگذار کرد یا دست‌کم او را در این امر مشارکت داد. در صورت تحقق چنین شرایطی، بارتان سبک‌تر ‌می‌شود و درنتیجه، آرامش بیشتری خواهید داشت. البته فراموش نکنید که باید تصمیم‌گیری را به کسی واگذار کرد که صلاحیت، رغبت و قدرت حل مسئله را داشته باشد. در غیر این‌ صورت، نه‌تنها مسئله‌ی موردنظرتان حل نمی‌شود، چه بسا مجبور شوید که مسائل تازه رخ‌داده را هم به طومار مشکلات پیشین اضافه کنید!

تا جایی که ممکن است صورت‌مسئله را شفاف و عینی ترسیم کنید

در طرح مسئله، از کلی‌گویی، تکرار مکررات و توضیح واضحات بپرهیزید. هرچه در این امر دقیق‌تر باشید، قدرت مانور بیشتری خواهید داشت. وقتی که بدانید پی چه چیزی هستید، موفق می‌شوید تا درک بهتری از صورت‌مسئله داشته باشید؛ زیرا گفته‌اند: «سؤال خوب، نصف جواب است.»

از اندیشیدن برای یافتن پاسخ مسئله باکی نداشته باشید

در این مرحله لازم است که اعتماد به‌ نفس داشته باشید. اگر پیش از حل مسئله، خود را بازنده و ناتوان بدانید، گره ریسمان مشکلات‌تان را کور خواهید کرد. از خودتان انتظار نداشته باشید که بیش از دانایی و توانایی‌تان عکس‌العمل نشان دهید. اما از سوی دیگر از معرکه هم فرار نکنید. مطمئن باشید که این مسئله در زندگی دیگران و شاید حتی در زندگی گذشته‌ی خودتان نیز پیش آمده باشد.

برای یافتن پاسخ مسئله، عجول و تنگ‌حوصله نباشید. وقتی به‌طور آگاهانه درگیر حل مسئله می‌شوید، نیمکره‌ی چپ مغزتان فعال ‌می‌شود. نیمکره‌ی چپ، داده‌های خام ورودی را به‌طور منطقی و متوالی، پردازش و دسته‌بندی می‌کند؛ اما این نیمکره‌ی راست مغز است که درنهایت از این داده‌های خام، جمع‌بندی و نتیجه‌گیری می‌کند. پس اگر در حل مسئله موفق نبودید، نگران یا عصبانی نشوید. کافی است که تمرکز خود را از حل مسئله به کار دیگری معطوف کنید. مثلا دوش بگیرید، قدم بزنید یا دوچرخه‌سواری کنید. می‌توانید برای مطالعه‌‌ی بیشتر در این زمینه به کتاب « انسان ۲۰۲۰» مراجعه کنید. این کتاب را «محمدپیام بهرام‌پور» نوشته و نشر «تعالی» هم آن را منتشر کرده است.

در فرایند حل مسئله هرگز خودسانسوری و قضاوت نکنید

برای دستیابی به جواب مسئله، لازم است تا ابتدا با ساکت کردن منتقد درون، بی‌برنامه و بی‌وقفه جواب‌های متعددی را برای مسئله بیابید. اصلا درباره‌ی درستی یا نادرستی، و شدنی یا ناممکن بودن راه‌حل‌هایتان نگران نباشید. به‌اشتباه فکر نکنید که همه‌ی عالم می‌توانند چنین مسئله‌ای را حل کنند، و اگر یک درمانده‌ی مفلوک در دنیا باشد، آن شخص، کسی غیر از شما نیست؛ خیر! معمولا گنج زیر خروارها خاک مدفون است. پس به امید یافتن گنج، تا می‌توانید زمین را بشکافید و خاک‌ها را پس بزنید تا به مقصود خود نزدیک و نزدیک‌تر شوید. آنگاه می‌توانید پس از این فرایند، آنچه را که استخراج کرده‌اید، غربال کنید. درحالی که اگر این غربالگری را همان ابتدا انجام داده بودید، دستاورد بسیار کمتری برایتان حاصل می‌شد.

در حل مسئله تعداد جواب‌ها اهمیت بسزایی دارد

به‌هیچ‌عنوان به اولین و ساده‌ترین جواب‌ها بسنده نکنید. این کار مستلزم فکر کردن، وقت گذاشتن و سوزاندن فسفر است؛ کاری که نوع بشر به‌طور طبیعی از آن کراهت دارد.

شاید برایتان جالب باشد که مغز تمایل زیادی به حفظ وضعیت موجود دارد. مغز ما در طول روز ورودی‌های بسیار زیادی را دریافت می‌کند. اگر بخواهد همه‌ی آنها را پردازش کند، زمین‌گیر می‌شود. لذا با یک ارزیابی سردستی و گذری، بسیاری از دریافتی‌های بی‌کاربرد و غیرضروری را دور می‌ریزد. با توجه به این نکته، رسیدن به تعداد جواب‌های بیشتر، مستلزم نفوذ به اعماق مخزن مغز و پرسه زدن در زیر و زبر آن است؛ زیرا غالبا پاسخ‌های خلاق و مؤثر جایی دور از دیدرس ما پنهان شده‌اند؛ درنتیجه برای رسیدن به این نقاط، باید بر تنبلی و رویکرد اقتصادی مغز غلبه کرد. برای مطالعه‌ی بیشتر می‌توانید به کتاب «از شنبه» مراجعه کنید.

پس از عملیات برون‌ریزی، دست از کار بکشید

برای دستیابی به نتایج بهتر، حتما از فرایند نوشتن کمک بگیرید. نوشتن قوای ذهنی شما را به‌طور متمرکز به کار می‌گیرد و باعث ‌می‌شود که تصویری شفاف و عینی از ذهنیات خود به دست آورید. با این همه، لازم است که پس از تخلیه‌ی ذهنیات‌تان، کمی استراحت کنید تا هم انرژی مصرف‌شده را بازیابید و هم آتش عواطف و هیجانات‌تان سرد شود. اگر داغ داغ تصمیم بگیرید، ممکن است که برخی از مسائل را نادیده بگیرید و درنهایت به مقصود خود نائل نشوید.

بنابراین پس از کمی استراحت، یافته‌ها و اندوخته‌های ذهنی خود را از زیر ذره‌بینِ بررسی و ارزیابی عبور دهید. برای این کار می‌توانید از تحلیل SWOT کمک بگیرید. تحلیل SWOT ابزاری است که به شما کمک می‌کند تا در یک آن، تصویری جامع و منسجم از نقاط ضعف و قوت، و خطرات و فرصت‌های ناشی از تصمیم‌گیری، فراروی خود ترسیم کنید.

برای تهدیدهای پیش رو راه‌حل و چاره‌ای بیندیشید

اگر بی‌گدار به آب بزنید، معلوم نیست که به چه عاقبتی دچار شوید. پیامد تصمیمات خود را جدی بگیرید. چه بسا مرتکب اشتباه جبران‌ناپذیری بشوید؛ اشتباهی که مدت‌ها مستقیم و غیرمستقیم زندگی شما را تحت تأثیر قرار دهد. توجه به پیشگیری از خطرات و مقابله با تهدیدها، احتمال خطا و خطر را به حداقل ممکن می‌رساند. بنابراین توصیه ‌می‌شود که برای پوشش نقاط ضعف‌تان از کسانی کمک بگیرید که می‌توانند با توانمندی‌های خود، شما را یاری دهند. در غیر این‌ صورت، سعی کنید تا در نهایت گزینه‌ای را انتخاب کنید که کمترین تهدید و بیشترین فرصت را در پی داشته باشد؛ راه‌حلی که در اجرای آن، توانمندی بیشتری دارید و نسبت به تأثیرگذاری آن خوشبین‌تر هستید.

تصمیم‌گیری قبل از شناخت ارزش‌های زندگی بسیار خطرناک است

برای عملی کردن نقشه‌های خود، ابتدا لازم است که نظام ارزشی‌تان را بشناسید؛ یعنی بدانید که چه چیزی بیش از همه برایتان اولویت دارد. حتما باید این اولویت‌ها را خودتان انتخاب کرده باشید. اگر دیگران برای‌تان انتخاب کرده باشند، با پس‌گویی پیشاپیش، عملا مسئولیت تصمیم‌گیری را به همان‌ها واگذار کرده‌اید. در این شرایط، شما تا زمانی که بی‌اراده، دنباله‌رو و گوش به فرمان دیگری باشید، محکوم به این هستید که در صورت رویارویی با مشکلات، به همان اشخاص مراجعه کنید. فراموش نکنید که طرف مشورت شما، می‌بایست بر اساس نظام ارزشی شما به حل مسئله فکر کند، نه پسند و دلخواه خودش!

انتخاب ارزش‌ها بر اساس اولویت‌ها به ما کمک می‌کند تا هنگام بروز مشکل کاسه‌ی چه کنم در دست نگیریم. برای مثال، کسی که با استقلال در رأس هرم نظام ارزشی‌ خود نشسته باشد، تا حد ممکن حاضر است تا هزینه و انرژی بیشتری مصرف کند؛ اما دست تمنا به سوی کسی دراز نکند. یا کسی که صداقت و روراستی از همه چیز برایش اهمیت بیشتری داشته باشد، حاضر نمی‌‌شود تا برای رسیدن به هدف خود از بیراهه برود.

اگر اعمال ما با ارزش‌های فردی‌مان ناهماهنگ و متعارض باشد، در این پیچیدگی و درهم تنیدگی، سررشته‌ی امور از دست‌مان در می‌رود؛ به‌ نحوی که ممکن است دست به کارهایی بزنیم که بعدا پشیمان شویم و نتوانیم از آنها دفاع کنیم.

آیا منابع خود را شناخته‌اید؟

برای حل مسئله چاره‌ای ندارید که یا از منابع خود یا از منابع دیگران استفاده کنید. این منابع می‌توانند وقت، انرژیِ جسمی و روانی، پول، آبرو، احساس و … باشند. در انتخاب منابع نیز، نظام ارزشی و توجه به اولویت‌ها، نقش تعیین‌کننده‌ای خواهند داشت. پیرو همین قضیه، برای مثال، از خود بپرسید که آیا من این‌قدر وقت دارم که بخواهم این مسئله را خودم به‌تنهایی حل کنم؟ یا حاضرم که برای صرفه‌جویی در وقت، هزینه‌ی بیشتری را متقبل شوم؟ آیا آن‌قدر انرژی جسمی و روانی دارم که بخواهم در عوضِ صرف هزینه‌ی مالی یا دریافت کمک از دیگری، بار حل این مسئله را خود به‌تنهایی بر دوش بکشم؟

ترس از تصمیم‌گیری را از اطراف خود بتارانید

در همین حساب و کتاب‌هاست که سروکله‌ی «ترس از تصمیم‌گیری» پیدا ‌می‌شود. توضیح ساده‌ی این مفهوم آن است که برای ترک وضعیت موجود، با هدف رسیدن به وضعیت مطلوب، باید خطرات رویارویی با تغییرات پیش‌بینی‌ناپذیر را به جان خرید؛ البته این کار شجاعت زیادی می‌طلبد. در همین خصوص، جکسون براون می‌گوید: «برندگان، کارهایی را انجام می‌دهند که بازندگان، به‌خوبی می‌دانند و می‌شناسند و فرصتش را هم دارند. اما رغبتی به انجام آن ندارند.» شاید بتوان گفت که این ترس است که اغلب در قالب بی‌میلی ظاهر ‌می‌شود.

پرواضح است که ترس از تصمیم‌گیری، می‌تواند به بی‌میلی بیشتر یا همان اهمال‌کاری منجر شود. نتیجه‌ی احتمالی اهمال‌کاری، مسئولیت‌گریزی، پرخاشگری و فرافکنی است. وقتی دیگران را مقصر بدانید، دیگر برای حل مسائل خود تلاش نمی‌کنید. توقع دارید تا دیگران بیایند و مسئله را حل کنند. این نوع دیدِ مبتنی بر خدمت‌خواهی، ارتباطات ما را با دیگران با مشکل روبه‌رو می‌کند.

با این همه، برای زورآزمایی با ترسِ ناشی از تصمیم‌گیری، ابتدا از خودتان بپرسید: در صورت دانستن صورت‌مسئله به‌طور شفاف و ملموس، و داشتنِ تمایل و توانایی برای حل آن، آیا جسارت، صراحت و قاطعیت آن را دارم که برای حل مسئله پا پیش بگذارم؟ یا می‌ترسم که به در بسته بخورم؟ یا می‌ترسم مسخره شوم؟ یا واهمه دارم که مجبور بشوم به دیگران جواب پس دهم؟ یا اینکه به دشواری و تقلا بیفتم؟

تصمیم‌گیری به‌طور ذاتی، با ابهام گره خورده است. بسیاری از اوقات نمی‌دانیم که آیا تلاش‌مان ثمری می‌دهد یا نه؟ آیا ثمره‌ی آن دلخواه است یا نه؟ آیا به‌سادگی به دست می‌آید یا نه؟ آیا به‌سرعت به دست می‌آید یا نه؟ همه‌ی این موارد خاطرنشان می‌کنند که اگر مهارت تصمیم‌گیری، آسان‌یاب و در دسترس بود، آن وقت فراگیری آن، این‌قدر اهمیت و ضرورت نداشت.

اگر زمین‌گیر ترس از تصمیم‌گیری بشوید، حس رقابت‌جویی و حسادت در شما بیدار ‌می‌شود

بسیاری از افراد، با رسیدن به این نقطه، توقف می‌کنند. آنها برای توقف خود دلیل می‌تراشند. کمتر کسی پیدا خواهد شد که حداقل با خودش صادق باشد و به وجود این نیروی بازدارنده اقرار کند. معمولا در چنین مواردی، این افراد در عین توقف، توجه می‌کنند که دیگران در این نقطه چه واکنشی انجام می‌دهند. اگر کسی مثل آنها توقف کند، این می‌تواند سرآغاز یک دوستی باشد؛ البته یک دوستی ویرانگر! هر دو برای هم عزا می‌گیرند و به میّت و صاحب‌عزا ناسزا می‌گویند.

اتفاق ناخوشایند دیگری که رخ می‌دهد مشاهده‌ی موفقیت دیگران است. هر کس که بتواند و بخواهد که از سد این مسئله عبور کند، گویی به نوعی دارد بر ناتوانی و ناشایستگی این افراد، مهر تأیید می‌زند. اگر آنها اهل صداقت و روراستی با خودشان بودند، هرگز به این حال‌ و روز نمی‌افتادند. حال چطور می‌توانند تحمل کنند که فرد دیگری این ناتوانی را به ایشان یادآوری کند؟

اگر خدای ناکرده شما هم مثل این افراد، در این گرداب گرفتار شوید، آن وقت است که برای جلوگیری از رویارویی با چنین وضعیتی، مجبور می‌شوید که انرژی‌های تخریب‌گر خود را فعال کنید؛ چون غیر از اینها چیز دیگری برایتان باقی نمانده است. شما و هم‌دسته‌ای‌هایتان موجودات خطرناکی شده‌اید؛ چون پیش‌تر، به جای حل مسئله، به حذف مسئله روی آورده‌اید، و حال نمی‌توانید تحمل کنید که کسی در حل مسئله‌ی مشابه با شما، موفق عمل کرده است. شما حتی می‌خواهید همین مسئله را هم حذف کنید!

چرخ را از اول اختراع نکنید

گفتنی است که دانا از اشتباهات دیگران درس می‌گیرد؛ اما نادان از نابلدی‌های خودش هم چیزی نمی‌آموزد. اگر رویه‌ای که در پیش گرفته‌اید، مطابق با عملکرد دانایان نباشد، آنگاه از یک سوراخ بارها و بارها گزیده می‌شوید و درنتیجه نادانسته و ناخواسته، به عزت‌نفس خود چوب حراج می‌زنید؛ لذا شایسته است تا بررسی کنید که پیش از شما، دیگران در صورت رویارویی با مسئله‌ای از این دست، چه واکنش‌هایی نشان داده‌اند؟ این واکنش‌ها چه عواقب و پیامدهایی داشته‌اند؟ کجای کار آنها اشتباه بوده است؟ و …

با شجاعت مسئله را قطعه قطعه کنید

یکی از روش‌های مقابله با ترس ناشی از تصمیم‌گیری، خرد کردن آن مسئله به گام‌های اجرایی کوچک‌تر و آسان‌تر است. در این حال، دیگر از هیبت بزرگ و شمایل وحشت‌آور ابتدایی آن، واهمه‌ای نخواهید داشت. نتیجه آن است که می‌توانید قدم به قدم، برای حل این خرده‌مسئله‌ها تلاش کنید؛ حتی در صورت نیاز به کمک، می‌توانید اجرای هر قسمت از روش انتخابی برای حل مسئله را به کسی واگذار کنید؛ کسی که می‌تواند آن را به نسبت، صحیح، سریع و ساده انجام دهد.

شبکه‌ی ارتباطی‌تان چه وضعی دارد؟

یکی از مواردی که در این لحظات بحرانی، به کمک شما می‌آید، هنر شما در مهارت شبکه‌سازی ارتباطی است. آیا پیش از این موفق شده‌اید تا مجموعه‌ای از افراد کارآمد و راه‌گشا را دور خود جمع کنید؟ آیا در نظر این افراد، متخصص، معتبر و محترم هستید؟ آیا با آنها دادوستد متقابل و متناسب دارید؟ یا اینکه وقت و توان خود را به بطالت گذرانده‌اید؟ به‌طوری که به دلیل تهیدستی و بی‌مایگی، افراد صاحب قدرت از مراوده با شما اکراه دارند؟

اگر هم به فرض چنین باشد، این پایان ماجرا نیست. تغییر را از همین لحظه شروع کنید. اجازه ندهید تا بیش از این در سراشیبی ناتوانی و یأس پس‌رَوی و لغزش داشته باشید. برای تحقق این هدف، کافی است تا هم‌اکنون توانمندی‌های خود را تا حد ممکن توسعه دهید یا لااقل در اولین فرصت، نسبت به شکفتن و پرورش آنها خود را ملزم کنید.

مهارت درخواست کردن را بیاموزید

شما ممکن است که خواه ناخواه مجبور شوید تا از کسی کمک بگیرید؛ اما مرحمت و انسانیت دیگران، الزاما همیشه با صمیمیت و حسن نیت نثار شما نخواهد شد؛ لذا از مواجهه با پاسخ منفی دیگران خود را نبازید. پاسخ منفی ایشان لزوما به معنای این نیست که شما لیاقت دریافت کمک را ندارید؛ بلکه به معنای آن است که می‌بایست برای دریافت کمک به شخص دیگری مراجعه کنید، یا دست‌کم طور دیگری عمل کنید.

در این مواقع هرگز با طرف مقابل خود وارد بگو مگو نشوید. از یاد نبرید که شما در حال درخواست هستید نه صدور دستور. این دستور است که باید اجرا شود. درخواست پس از بررسی یا پذیرفته یا رد ‌می‌شود، و در صورت پذیرفته شدن نیز، شایسته‌ی سپاسگزاری است.

در همین خصوص، برای توفیق در جلب کمک دیگران، می‌توانید به آنها اطمینان دهید که در فرصت مناسب و متقابل، حتما به‌ نوعی زحمات‌شان را جبران خواهید کرد؛ اما اگر به نتیجه نرسیدید، مأیوس نشوید. مطمئن باشید که خداوند بزرگ، پاسخ نیاز شما را در جایی دیگر قرار داده است.

در صورت رویارویی با پاسخ منفی، می‌توانید از همان افراد بخواهید تا راه دیگری پیش پای شما بگذارند. ممکن است که به این طریق گره از مشکلات‌تان باز شود؛ شاید توصیه‌ی آنها برای شما آشنا باشد؛ توصیه‌ای که شما به‌خاطر استرس زیاد، پاک آن را فراموش کرده بودید.

سکوت همیشه هم علامت رضایت نیست

به این نکته، به‌طور ویژه توجه کنید. مواظب باشید که از آن طرف بام نیفتید. جلب موافقت متزلزل و دروغین دیگران نیز، به اندازه‌ی کافی خطرناک است. این موافقت گویی مانند پل معلقی است که هر لحظه بیم فرو ریختن آن می‌رود.

اگر به یاد داشته باشید، در ابتدای همین مقاله به ویژگی اساسی افراد مهرطلب اشاره شد. ممکن است که شما از فردی با این ویژگی، درخواست کرده باشید. در این مواقع می‌بایست بسیار مراقب باشید. چون احتمال دارد که او از دست شما ناراحت شود یا اینکه هر دو از هم دل‌آزرده شوید.

ممکن است که فرد مهرطلب نخواهد یا نتواند که به شما کمک کند؛ اما قاطعیت و صراحت لازم را برای اعلام حرف دلش نداشته باشد. هرچه شما عجز و التماس بیشتری از خود نشان دهید یا الطاف پیشین خود را به رخ او بکشید، عرصه را هرچه بیشتر بر او تنگ می‌کنید. او ناتوانی خود را در قاطع بودن پس می‌زند و انکار می‌کند و درعوض از شما کینه به دل می‌گیرد؛ حتی در همان حال که لبخند می‌زند و تعارف می‌کند، بعید نیست که در دلش قیامتی برپا باشد و هر لحظه با خودخوری، به شما و زمین و زمان، دشنام دهد.

شما دارید آتشی را در سینه‌ی او می‌افروزید که او نمی‌تواند آن را خاموش کند. او این زبانه‌های سوزان را آن‌قدر درون خود حبس می‌کند تا اینکه با کسی مواجه شود که از خودش ناتوان‌تر است. آنجاست که چنین فردی را با بی‌عدالتی به آتش می‌کشد. این شخص می‌تواند همسر یا فرزندان او باشند. البته بعد هم به اشتباه خود پی‌ می برد. خودش را ملامت می‌کند؛ ولی با دفع مسئله، دوباره کینه‌ی شما در دلش بیدار ‌می‌شود.

پشتِ رو دربایستی را به خاک بمالید

برای جلوگیری از رخدادهای ناخوشایند ناشی از رودربایستی، پیشنهاد می‌کنیم که از فرد مهرطلب، این‌چنین درخواست کنید: ابتدا مسئله را سریع و بی‌طول و تفصیل به او بگویید. توضیح دهید که چرا به او مراجعه کرده‌اید. بدون تکلف و تملق، به او یادآوری کنید که چه شایستگی‌ها و توانمندی‌هایی دارد. بگویید اصلا همین توانایی‌ها بوده است که شما را واداشته تا برای دریافت کمک به سوی او بیایید.

در ادامه به‌صورت توافقی، به او مدتی مهلت دهید تا بتواند به درخواست شما فکر کند و جواب دهد. خاطر او را خوب جمع کنید که در صورت دادن پاسخ منفی، شما هرگز واکنش غضبناک و بغض‌آلودی نشان نخواهید داد. درضمن، به او اطمینان دهید که به هر طریق ممکن، می‌توانید سرانجام این مسئله را حل کنید؛ اما تکرار می‌کنم از او بخواهید تا تحت هر شرایطی، حداکثر تا زمان مقرر به شما جواب دهد تا در صورت منفی بودن پاسخ، وقت‌تان تلف نشود و فرصت این را داشته باشید که به دنبال چاره‌ی دیگری باشید.

با این همه، اگر به جای مراجعه‌ی حضوری، پاسخ را به‌ شکل دیگری مثلا تلفن یا ایمیل از او دریافت کنید، به خودتان خدمت بزرگی کرده‌اید؛ زیرا برای او دشوار است تا در چشمان درمانده و چهره‌ی ملتمس شما نگاه کند و درعین‌حال پاسخ منفی بدهد؛ در غیر این صورت، احتمال دارد که او به بهانه‌‌های گوناگون، مدام از دست شما فرار کند؛ مثلا شاید موبایلش را خاموش کند. شاید جواب پیامک‌تان را ندهد تا خودتان منصرف شوید و دست از سرش بردارید؛ حتی ممکن است که به دروغ از همسر و فرزندانش بخواهد که به شما بگویند او در خانه نیست و معلوم نیست که کجا رفته و کی بر می‌گردد.

توانا بود هر که کوشا بود

گذشته از آنچه پیشنهاد شد، به‌طور کل برای روبه‌رو نشدن با ناتوانی و درماندگی مجدد، با مهارت‌آموزی، دایره‌ی توانایی‌های خود را گسترش دهید؛ آنگاه از میزان وابستگی‌تان به دیگران کاسته خواهد شد؛ زیرا دیگر مجبور نیستید تا سراسیمه و آشفته‌حال، با رخ دادن کوچک‌ترین مسئله‌ای، به آب و آتش بزنید و برای دریافت کمک، دست خواهش به سوی هر کسی دراز کنید. دیگر مزیت مهارت‌آموزی آن است که می‌توانید با نمایش توانمندی‌هایتان مفید بودن خود را نشان دهید؛ این به شما کمک می‌کند تا در شبکه‌سازی ارتباطی، موفق‌تر عمل کنید.

کوه به کوه نمی‌رسد، آدم به آدم می‌رسد

یکی دیگر از مسائل حساس در تصمیم‌گیری، کمک گرفتن در لحظات بحرانی، از کسی است که قبلا با او روابط ناخوشایندی داشته‌اید. گویی دست روزگار پاسخ نیاز شما را در وجود او گذاشته است. این بهترین فرصت برای اوست تا به شکلی اساسی حال شما را جا بیاورد؛ زیرا اکنون شما در موضع ضعف قرار دارید و او موقعیت را مناسب می‌بیند تا تلافی کند.

در چنین مواردی، اگر گفتگوی شما از مسیر اصلی خود به سوی ماجراهای تلخ گذشته منحرف شد، به جای خواهش و عذرخواهی، فورا صحنه را ترک کنید. کافی است بگویید که الان در شرایطی نیستم که بخواهم در این باره جواب پس بدهم. مبادا گردن کج کنید و آبغوره بگیرید. این کار نه تنها شما را به هدف نزدیک نمی‌کند، بلکه می‌تواند بر آتش کینه‌توزی رقیب‌تان دامن بزند.

درخواست مشاوره نشانه‌ی خردمندی است نه ناتوانمندی

اگر برای یافتن راه‌حل درست و حتی فرایند اجرای آن، از یک متخصص زبده کمک بگیرید، آرامش بیشتری خواهید داشت. چه بسا ناراحتی‌ها و دل‌نگرانی‌هایتان به ناآگاهی شما از درک مشکل پیش‌آمده بازگردد. در این موقعیت، راهنمایی یک متخصص، می‌تواند آرامش را به شما بازگرداند. او می‌تواند حتی در مراحل مختلف اجرای راه‌حل، شما را همراهی و یاری کند.

اما آیا باید از هر کسی که از گرد راه رسید مشورت گرفت؟ مسلما نه! گاهی اوقات درمیان گذاشتن مسئله با دیگران، خود تبدیل به مسئله‌ای دیگر ‌می‌شود. شاید ترجیح دهید که این متخصص را از میان افرادی ناآشنا و خارج از محدوده‌ی اقوام و خویشان انتخاب کنید تا دیگر مجبور نباشید که در مهمانی‌ها و دورهمی‌ها به او پاسخ دهید که ماجرا چطور پیش رفت؛ و درعین‌حال نگران این نباشید که نکند با بی‌مبالاتی حرف شما را با آشنایان‌تان درمیان بگذارد.

قرار نیست درخواست مشورت، به فرار از تصمیم‌گیری منتهی شود

فراموش نکنید که دریافت مشورت از دیگران، به معنای آن نیست که حل مسئله را به آنها واگذار کرده‌اید؛ بلکه به این معناست که در دانش، تجربه، توانایی و منابع او شریک شده‌اید؛ اما در پایان، این خود شما هستید که باید تصمیم نهایی را بگیرید؛ درست مثل کسی که از میان سیم آبی و قرمز، باید یکی را قطع کند تا عاقبت بمب خنثی شود؛ در غیر این صورت، اگر موفق شوید آنگاه لذت واقعی فتح و پیروزی را از کف داده‌اید؛ زیرا شما دیگری را به نیابت از خود به میدان فرستاده بودید، و اگر شکست بخورید دنبال مقصر می‌گردید تا مسئولیت شکست را به گردن او بیندازید.

سنگ بزرگ علامت نزدن است

آموختن مهارت تصمیم‌گیری را از تصمیمات ساده‌تر و کوچک‌تر آغاز کنید. به یاد داشته باشید که برای رسیدن به سطح مطلوبی از این توانمندی، باید به‌طور مستمر و تدریجی تلاش کنید. هیچ‌کس به یکباره علامه‌ی تصمیم‌گیری نمی‌شود.

ابتدا، با پرورش نیمکره‌های چپ و راست مغزتان، کیفیت تفکر انتقادی و تفکر خلاق را در خود بهبود دهید؛ آنگاه به نبرد با ترس ناشی از تصمیم‌گیری بروید. سپس از سد اهمال‌کاری و مسئولیت‌گریزی عبور کنید تا سرانجام به هدف خود دست یابید.

کتاب‌های بسیاری در این زمینه نوشته شده است. برای مثال می‌توانید کتاب «از شنبه» به قلم محمدپیام بهرام پور را مطالعه کنید. این کتاب به‌طور ویژه به مسئله‌ی اهمال‌کاری یا همان پشتِ گوش انداختن پرداخته است. کتاب «آموزش مهارت‌های زندگی FOR DUMMIES» نوشته‌ی «جنی پردی» نیز گزینه‌ی خوبی است. این کتاب توسط انتشارات «آوندِ دانش» و با ترجمه‌ی «فرشید قهرمانی» منتشر شده است. در این کتاب نیز، ضمن آشنایی کلی با مهارت‌های ضروری زندگی، درخصوص تصمیم‌گیری نیز مطالب متعددی خواهید آموخت. کتاب فوق‌العاده ارزشمند دیگر، «نظریه‌ی انتخاب» از «ویلیام گلاسر» است. مطالعه‌ی این کتاب، بر زندگی شخصی خود من تأثیری بسیار مثبتی داشته است.

سخن پایانی

مطمئن باشید که هیچ‌ شخصی وجود ندارد که همه‌ی تصمیماتش از ابتدا تا انتها صحیح بوده باشد؛ مگر انبیاء، امامان و مردان بزرگ و برگزیده‌ی الهی. با این توضیح، نکته‌ی مهم این است که از هر اشتباه خود، عبرت بگیرید تا مکررا مرتکب آن نشوید. اشتباهات جدید چیزی جز آموختن و تجربه‌اندوزی نیست؛ لذا کوله‌بارتان را از تجربیات متعدد و متنوع انباشته کنید. کافی است که از لاک انفعال و رکود بیرون بیایید تا با نمایش شجاعت و خلاقیت خود، به احساس افتخار دست یابید.

 

منبع
مقالات کانون مشاوران
نمایش بیشتر

عظیمی

کارشناس ارشد روان شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا
error: