سلامت روان

9 شکل از ناامیدی و چگونگی غلبه بر آنها

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت، ازدواج، روابط، آسیب شناسی
  • فردی، شغلی، تحصیلی، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • ارائه مطالب علمی و روان شناسی
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان

موضوع امید مرا بشدت هیجان‌ زده می کند، چرا که اگر چیزی بتواند مرا در بیرون آمدن از سیاه چاله افسردگی کمک کند، آن حس امید است. اساتید روانشناسی، آنتونی سیولی و هانری بیلر، در کتاب “امید در عصر اضطراب” از دیدگاه های مختلف، ترکیب روانشناسی با فلسفه، زیست شناسی، انسان شناسی و همچنین کلاسیک های ادبی موضوع امید را به بحث گذاشته اند. من مستقیما به فصل سیزدهم مراجعه کردم و مبحث “غلبه بر نا امیدی: فرار از تاریکی” را مطالعه کردم.

بر اساس استدلالات نویسندگان، نه شکل ناامیدی وجود دارد، که هر یک مربوط به اختلال یک یا چند نیاز اساسی دربرگیرنده امید است: وابستگی، غلبه و بقا. نویسندگان سه شکل “مطلق” از ناامیدی که ناشی از عدم کارکرد یکی از این سه نیاز یا “سیستم های انگیزشی” (از خود بیگانگی، ناتوانی، محکوم شدن به فنا) است را مطرح می کنند. همچنین شش شکل “ترکیبی” از ناامیدی وجود دارد که در نتیجه به چالش کشیده شدن دو نیاز حاصل می شوند. ما می ‌توانیم با تشخیص اینکه با کدام یک از این نه نوع مواجه هستیم، بر ناامیدی غلبه کنیم. برای هر شکل از ناامیدی، مجموعه ای از درمان های ذهن- بدن و روح ارائه شده است، که شامل بازسازی افکار، دستیابی به نوع صحیح روابط امیدبخش و تمرینات خاص معنوی است. با تکیه بر این امر، ما می توانیم امید را به زندگی خود بازگردانیم.

نیازهای اساسی دربرگیرنده امید:

1. وابستگی

2. بقا

3. غلبه

1. از خود بیگانگی (وابستگی)

افراد خود باخته بر این باورند که به نوعی متفاوت هستند؛ علاوه بر این احساس می کنند رها شده اند و دیگر لیاقت عشق، مراقبت یا حمایت را ندارند. در نتیجه این افراد خود را از دیگران دور کرده، و ترس بیشتری نسبت به آسیب و طرد شدن دارند.

2. رها (طرد) شدگی (وابستگی و بقا)

واژه “رها شدن” به احساس رها شدگی کامل افراد در زمان اوج نیاز آن ها اشاره دارد. ایوب را در عهد عتیق به یاد بیاور که روی زمین افتاده و پوشیده از زخم بود، و به خداوند به ظاهر بی‌اعتنا التماس می‌ کرد.

3. بی انگیزگی (وابستگی و غلبه)

احساس بی انگیزگی بویژه برای اقشار محروم جامعه که فرصت های رشد و الگو های نقش مثبت در این گروه ممکن است بی ارزش یا کم ارزش باشد، بسیار مشکل ساز است.

4. ناتوانی (غلبه)

افراد در هر رده ی سنی باید باور داشته باشند که می توانند نویسنده داستان زندگی خود باشند. وقتی این نیاز ناکام می ماند و فرد نمی تواند از راه خود به سمت اهداف دلخواهش حرکت کند، ممکن است احساس ناتوانی در وی ایجاد شود.

5. تحت سلطه بودن (غلبه و وابستگی)

ظلم مستلزم مطیع ساختن فرد یا افراد است…. کلمه “مظلوم” از واژه لاتین “press down” به معنی تحت فشار قرار دادن گرفته شده است و مترادف آن، یعنی “down-trodden”، بیانگر حس “مورد ظلم واقع شدن” یا “تحقیر” است.

6. محدودیت (غلبه و بقا)

هنگامی که تلاش برای بقا با حس تسلط نداشتن بر امور آمیخته می شود، حس محدودیت در افراد جلوه پیدا می کند. آنها خود را ناکارامد می بینند که توانایی بروز آن در جامعه ندارند. این نوع ناامیدی در بین فقرا و همچنین افراد دارای معلولیت شدید جسمی یا اختلالات یادگیری بسیار شایع است.

7. محکوم به فنا بودن (بقا)

افراد مبتلا به این شکل از ناامیدی تصور می‌ کنند که زندگی آن‌ ها پایان‌ یافته و مرگ آن ‌ها حتمی است. کسانی که برای غرق شدن در این حلقه جهنمی غیر معمول مستعد تر اند، آن هایی هستند که به بیماری مهلک و جدی ابتلا دارند، و یا خود را از کارافتاده و ناتوان می ‌بینند. چنین افرادی در حالی که در هاله ای از زوال برگشت‌ ناپذیر گرفتار ‌اند، خود را محکوم به فنا درمی یابند.

8. اسارت (بقا و وابستگی)

ناامیدی ناشی از اسارت می تواند در دو شکل دیده شود. حالت اول شامل اسارت جسمی یا عاطفی است که توسط فرد یا گروهی اعمال می شود. زندانیان و همچنین کسانی که درگیر یک رابطه کنترل شده و ناهنجار هستند، در این گروه قرار می گیرند. ما از این موضوع تحت عنوان “دگرحبسی” یاد می کنیم. … شکل دیگری که به همان اندازه ناهنجار است، “خودحبسی” است. این وضعیت در شرایطی روی می افتد که افراد به دلیل احساس خویشتن داری قادر به کنار گذاشتن رابطه بد نیستند.

9. درماندگی (بقا و غلبه)

افراد درمانده به این باور رسیده اند که نمی توانند در جهان با امنیت زندگی کنند. آنها مانند گربه ی بدون پنجه و یا پرنده ی بال شکسته، در معرض و مستعد آسیب پذیری هستند. ضربه روحی یا مواجهه مكرر با عوامل تنش زای كنترل نشده می تواند حس درونی درماندگی را در فرد ایجاد کند. به قول یکی از بازماندگان حادثه، “من از اینکه به تنهایی جایی بروم وحشت داشتم… احساس ضعف و ترس شدیدی که داشتم، مرا از انجام هرکاری باز میداشت.”

چگونگی غلبه بر از خود بیگانگی و زیرمجموعه های آن (از خود بیگانگی، طردشدگی، بی انگیزگی)

[از خود بیگانگی محض] این شکل از ناامیدی ممکن است ناشی از تحریفات شناختی مانند ذهن خوانی، تعمیم افراطی یا تفکر صفر و صدی باشد. … بسیاری از کسانی که احساس از خودبیگانگی دارند تصور می کنند (به اشتباه) که هرگز کسی در در شرایط آن ها نبوده و نخواهد بود. درمان ذهن خوانی بررسی شواهد عاطفی است. این امر برای رویارویی با اینکه دیگران واقعاً چه نظری نسبت شخص دارند مستلزم شجاعت در قالب اعتماد و صراحت است.

غلبه بر نا امیدی

در صورت داشتن حس طردشدگی (رهاشدگی)، آنچه برای درک اینکه آیا حقیقت درون شما بازتاب کاملی از دنیای بیرون است یا خیر، حائز اهمیت است این است که ذهن خود را پاک کنید. اکثر افرادی که احساس طردشدگی دارند، درگیر تعمیم افراطی شمار نسبتاً اندکی از اتفاقات هستند. با نمونه گیری گسترده تر، احتمال روبرو شدن با پاسخ های امید بخش از سوی دیگران بیشتر است. درمان تفکر صفر یا صدی تفکر در سایه ی قرار خود در معرض زنجیره ای از وقایع محتمل در زندگی یک شخص است.

غلبه بر فناپذیری و حواشی آن (محکوم به فنا بودن، درماندگی، اسارت)

افرادی که به دلیل تشخیص پزشکی یا روانپزشکی احساس می کنند محکوم به فنا هستند، ممکن است “قضاوت عجولانه ای داشته باشند”. بهترین درمان برای قضاوت عجولانه “بررسی شواهد” است. در صورت تشخیص ابتلا به یک بیماری جدی، بررسی های خود را انجام دهید و به دنبال حقایق باشید. به عنوان مثال، استفان جی گولد، استاد انسان شناس دانشگاه هاروارد بود که در سن 40 سالگی به یک نوع سرطان نادر شکمی مبتلا شد. با گفتن اینکه مدت بقای فرد مبتلا به این بیماری تنها 8 ماه است، وی تحقیقات متعددی انجام داد. او در مقاله خود با عنوان “The Median Isn’t the Message” به اینکه چگونه دانش آماری در “بررسی شواهد” به وی کمک کرده است، پرداخت. او موفق شد به خود بگوید “خوب، نیمی از افراد بیشتر عمر خواهند کرد. حالا چقدر شانس دارم جزو گروه دوم باشم؟ ” در ادامه با بررسی برخی عوامل چون سن، در پیش گرفتن سبک زندگی سالم، تشخیص زود هنگام بیماری و کیفیت خدمات درمانی در دسترس، به نتایج امیدوارکننده‌ ای دست یافت. او تا بیست سال بعد، و پیش از تسلیم شدن در برابر بیماری غیر مرتبط دیگری زندگی کرد.

غلبه بر ناتوانی و حواشی آن (نا توانی، تحت سلطه بودن، محدودیت)

سه اختلال شناختی که اغلب دربردارنده ی احساس ناتوانی هستند، بی ‌توجهی به امر مثبت، شخصی سازی و برچسب زنی را شامل می شوند. زمانی که افراد استعداد ها و توانایی های خود را نشناخته باشند، مستعد نادیده گرفتن هرگونه نشانه های موفقیت یا اثربخشی های شخصی هستند. درنظرگرفتن نشانه ها راهکار مناسبی برای مقابله با بی‌توجهی به امر مثبت است. یکی از روش های انجام این کار، تهیه ی لیستی از موفقیت ها، به خصوص در حوزه ای که عموماً نادیده گرفته می شود است. به عنوان مثال، اگر شما گرفتن نمره خوب در امتحان را نادیده می گیرید، هر گونه موفقیت در این زمینه را یادداشت کنید؛ یا اگر کار یا موفقیت اجتماعی را نادیده می انگارید، در مورد دستاورد های شغلی یا گروهی مربوط به گذشته تأمل کنید.

به گفته ی روانشناسان و روانپزشکان در مورد کسانی که مورد ظلم واقع می شوند عموماً شخصی سازی و سرزنش خود دیده می شود. استراتژی مقابله با خود سرزنشی تجدید نظر است. این امر مستلزم در نظر گرفتن تمام دلایل احتمالی عامل ایجاد احساسات منفی است.

افراد به دلیل ناتوانی جسمی یا روحی احساس محدودیت دارند، عمده ترین قربانیان برچسب زنی هستند. برای رویارویی با برچسب های بد، “آن را در خود تعریف کنید.” به عنوان مثال، اگر حس «احمق بودن» دارید یا این برچسب را بخود می زنید، به تعریف واقعی این کلمه فکر کنید. آیا همیشه “تصمیمات بدی می گیرید”؟ آیا شما همیشه “بی دقت” هستید و “قادر به یادگیری” نیستید؟ خارج از این توصیفات، که برگرفته از “واژه نامه امریکن هریتیج” است، شما “احمق” نیستید.

منبع
VeryWell
نمایش بیشتر

عظیمی

کارشناس ارشد روان شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: