اختلال کمبود توجه و بیش فعالی

معرفی اختلال کمبود توجه و بیش فعالی در کودکان

خدمات تن دار نیک
  • مرجع آزمون های آنلاین رایگان
  • شخصیت ، ازدواج ، روابط ، آسیب شناسی
  • فردی ، شغلی ، تحصیلی ، سازمانی و ...
  • ارائه آموزش های صوتی و تصویری
  • گروه سنی کودکان تا بزرگسالان
منابع ادبی درباره افرادی که مشکلات جدی در توجه کردن بیش‌فعالی و کنترل تکانشی ضعیف دارند به زمان شکسپیر که به اختلال توجه در هنری پادشاه نهم اشاره کرد برمی‌گردد. کودک بیش‌فعال مرکز توجه شعر آلمانی «آدم ناآرام» بود که توسط پزشکی به نام هنریچ هافمن مطرح شده بود (استی وارت[1]، 1970 به نقل از بارکلی[2]؛ 2005).
 

ویلیام جیمز (1950) در اصول روان‌شناسی خود، انحراف بهنجار از ویژگی را که رفتار جنجالی نامیده شده بود توصیف کرد که شبیه به مشکلاتی بود که امروزه به وسیله افراد مبتلا به ADHD اولین بار در سه سخنرانی جورج استایل پزشک انگلیسی (1902) قبل از دانشکده پزشکی سلطنتی دیده شد. استایل[3] درباره بیست کودکی که از مراجعان بالینی او بودند و مشخص شده بود که آنها نقص در بازداری ارادی دارند به گونه‌ای که منجر به نقص در کنترل اخلاقی بر روی رفتارشان می شود گزارش داد. برخی از کودکانی که به عنوان پرخاشگر، احساساتی، قانون‌شکن، بی‌توجه، تکانشی و بیش‌فعال توصیف شده‌اند امروزه تشخیص داده شده نه تنها ADHD دارند بلکه مبتلا به اختلال لجبازی- نافرمانی نیز هستند (ترمبلی[4]، 2002).

مشاهدات کاملاً دقیق استایل، برخی از ویژگی‌های همراه با ADHD را که در پژوهش‌های بیش از یک قرن بعدی تأیید شدند توصیف کرد:

1- وجود اختلال با احتمال بیشتر در مردها (نسبت 3 به 1 در نمونه استایل).

2- همراهی بالا با رفتار ضداجتماعی و افسردگی

3- فراوانی الکلیسم، رفتار مجرمانه و افسردگی در میان بستگان بیولوژیک.

4- استعداد خانوادگی برای ابتلا به اختلال، احتمالاً با ریشه ژنتیک.

5- احتمال اینکه اختلال از آسیب اکتسابی سیستم عصبی ناشی شود.

علاقه به اینگونه کودکان در آمریکای شمالی بعد از ایپدمی بزرگ آنسفالیت 1918-1917 پدیدار شد. کودکانی که از اینگونه عفونت مغزی جان سالم به در بردند برخی از مشکلات رفتاری مشابه آنچه که در مبتلایان به ADHD وجود دارد را نشان دادند (هومان[5] 1922، استریکر[6] 1925، به نقل از بارکلی[7]، 2005). اینگونه موارد و موارد دیگری که ناشی از آسیب تولد؛ ضربه به سر؛ مواجهه با مواد سمی و عفونت‌ها (بارکلی؛ 1998) شناخته شده‌اند در قالب مفهوم «سندرم آسیب مغزی کودکی» پدیدار شدند (استرس و لتینن[8] 1947؛ به نقل از بارکلی؛ 2005)، که اغلب با عقب‌ماندگی ذهنی همراه هستند. سرانجام این مفهوم در مورد کودکانی که ویژگی‌های رفتاری یکسانی را نشان دادند اما شواهدی مبنی بر آسیب مغزی یا عقب‌ماندگی نداشتند بکار برده شد (دلفین[9]؛ 1951، استراس و کپارت[10]؛ 1955 به نقل از بارکلی؛ 2005). این مفهوم به صورت «آسیب خفیف مغزی» و سرانجام «بدکارکردی خفیف مغزی» به خاطر چالش‌هایی که در مورد این برچسب با توجه به کمبود مدارکی از آسیب مغزی آشکار در بیشتر موارد وجود داشت؛ شکل گرفت (کسلر[11] 1980؛ به نقل از بارکلی، 2005).

در اواخر 1950 کانون توجه از سبب‌شناسی به سمت رفتارهای خاص بیش‌فعالی و کنترل تکانه‌ای ضعیف که از مشخصات اینگونه کودکان بود تغییر یافت و این جهت‌گیری در قالب برچسب‌هایی مثل «اختلال تکانشی پرجنبی» یا «سندرم بیش‌فعالی کودکان» انعکاس یافت (چس و برک[2]؛ 1960 به نقل از بارکلی؛ 2005). عقیده بر این بود که اختلال ناشی از بیش تحریکی مغز است که به ضعف در غربالگری تالاموسی تحریکات ورودی به مغز منجر می‌شود (نوبل، ولمن،  لوفر، دنهوف، سولومون[3] 1957 به نقل از گلدشتین[4]، 2000). علی‌رغم ادامه این باور در میان پژوهشگران و متخصصان بالینی این حوزه که در این وضعیت برخی از ریشه‌های عصب‌شناختی دخالت دارند؛ تفکر روان‌تحلیل‌گری تأثیر عمده‌ای برچنین نگرشی برجای گذاشت.

زمانی که ویرایش دوم راهنمای آماری و تشخیصی اختلال روانی (DSM-II) منتشر شد، همه اختلال‌های کودکی «واکنشی» توصیف شدند و سندرم بیش‌فعالی کودکی به واکنش پرجنبی کودکی تبدیل شد (انجمن روان‌پزشکی آمریکا 1968؛ به نقل از بارکلی 2005).

  • علائم اختلال کمبود توجه و بیش فعالی

در کودکان (به ویژه کودکان پیش‌دبستانی)،‌ فعال بودن، پرانرژی و پرنشاط بودن، پریدن از یک فعالیت به فعالیت دیگر هنگامی که محیط خود را کاوش می‌کنند، عمل کردن بدون احتیاط؛ پاسخ دادن به طور تکانه‌ای به رویدادهایی که در اطراف آنها رخ می‌دهد و واکنش‌های هیجانی سریع امری عادی است. اما زمانی که کودکان همواره سطوحی از فعالیت را به نمایش می‌گذارند که متفاوت از گروه سنی آنهاست، وقتی آنها توانایی حفظ توجه، علایق یا ادامه انجام فعالیت‌ها را مثل همتایان خود ندارند؛ نمی‌توانند اهداف درازمدت یا تکالیفی را که از سوی دیگران به آنها واگذار شده است را دنبال کنند یا زمانی که توانایی خود نظارتی در آنها پایین‌تر از سطح مورد انتظار رشدی است، به آنها دیرزمانی است که صرفاً پرشور و پرنشاط؛ ویژگی که خاص کودکی است اطلاق نمی‌شود. آنها با احتمال زیادی در حوزه‌های اجتماعی، شناختی، تحصیلی، خانوادگی و سرانجام شغلی نقص خواهند داشت.

فعالیت، بی‌توجهی و تکانش‌گری بیش از حد کودکان کم سن و سال باعث می‌شود که آنها خودشان را در مقایسه با همتایان برای سازش موفقیت‌آمیز با پیشرفت‌های رشدی کلی جهت خودنظارتی؛ سازمان‌دهی و آماده شدن برای آینده به گونه‌ای که در گونه‌های اجتماعی دیده می‌شود کمتر توانا بیابند و آنها اغلب مجازات شدید، تنبیه، تحقیر اخلاقی و انزوای اجتماعی را به خاطر باورهای اجتماعی که آنها تنبل، بی‌انگیزه، خودخواه، بی‌فکر، ناپخته و بی‌مسئولیت هستند تجربه خواهند کرد (مارشال و وات، 1999). خطرپذیری کودکان با نگرش‌های توأم با بی‌خیالی و بی‌پروایی و روش‌های خود ویرانگر آنها علایق عمومی و دانشمندان را بیش از یک قرن است که به خود جلب کرده است. برچسب‌های تشخیصی برای کودکان بی‌توجه، تکانشگر در قرن گذشته بسیار تغییر کرده است. معذالک در ماهیت واقعی اختلال در توصیفاتی که از آن تقریباً در یک قرن گذشته وجود داشته است تغییر اندکی به وجود آمده است. این مجموعه از مشکلات رفتاری ممکن است یکی از اختلال‌های دوره کودکی را که در زمان ما بسیار خود مطالعه شده است را تشکیل دهند.

به هر حال، اینگونه کودکان برای بیشتر اعضاء جامعه معماگونه باقی مانده‌اند. بر سر پذیرش این باور که اختلال ممکن است ناتوانی رشدی باشد که ریشه زیست شناختی دارد در حالی که هیچ علامت ظاهری جسمانی وجود ندارد منازعه وجود دارد.

کودکانی که ویژگی‌های توصیف شده در بالا را به میزانی دارند که از سطح رشدی آنها انحراف دارند به طوری که نقایصی را در فعالیت‌های عمده زندگی آنها ایجاد می‌کنند در حال حاضر به عنوان کودکانی که اختلال بیش‌فعالی- نقص توجه دارند تشخیص داده شده‌اند. رفتار مشکل‌ساز آنها به نظر می‌رسد که از اوایل کودکی ایجاد می‌شود و در بیشتر موارد در طول رشد ادامه دارد (بارکلی،‌ 2005).

منبع
VeryWell
نمایش بیشتر

عظیمی

کارشناس ارشد روان شناسی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
error: